امروز رفتم سراغ آینهٔ توی هال. یک هفتهٔ پیش آینهٔ اتاق را شکستم. دستم را که تکان میدهم، هزار دست شکسته زیر پایم تکرار میشود. اگر پرسید چرا شکسته، میاندازم گردن گربهسیاهه که باز حوصلهاش از کوچه سر رفته و …
بیشتر بخوانید »شعر “ورق خوردن” نوشتهی ایوب احراری
ورق خوردن همهی حرفهای کتاب که نیستم چندتا باشم و نخوانی کافیست؟ ورق بزنید حتی اگر نمیخوانید رد شوید دنیا کوچه نیست که تنگ باشد من جنگی نبودهام هرگز تا کج کنم راه از قفسه مرا دزدیدند چندین و چند …
بیشتر بخوانید »شعر “سنگ آفتاب” نوشتهی اکتاویو پاز/ مترجم: احمد میر علایی
بیدی از بلور، سپیداری از آب، فوارهای بلند که بادکمانیاش میکند درختی رقصان اما ریشه در اعماق بستر رودی که می پیچد، پیش میرود روی خویش خم میشود، دور میزند و همیشه در راه است: کوره راه خاموش ستارگان. یا …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “کلاف سردرگم” نوشتهی بهرام صادقی
یک چیز نامرئی هست مثل دست که نمیبینمش اما احساسش میکنم و ادراکش میکنم. مرا هُل میدهد این طرف و آن طرف… – آهان! کمی سرتان را بالا بگیرید. ابروهاتان را از هم باز کنید. بخندید. چشمتان به دوربین باشد. …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “انتقام چمن” نوشتهی ریچارد براتیگان/ برگردان: علیرضا طاهری عراقی
مادر بزرگ من در تاریخ طوفانی آمریکا برای خودش یک پا فانوس دریایی است. توی یکی از شهرستانهای کوچک ایالت واشنگتن قاچاق مشروب می کرد. غیر از این خیلی هم زن خوش قوارهای بود، نزدیک صد و هشتاد قد داشت …
بیشتر بخوانید »نقد تعامل قدرت و دانش (جرمشناسی و مجازات) در برخی متون نثر فارسی با رویکرد فوکو متن پژوهی ادبی
نویسندگان نازیلا فرمانی انوشه/ حمیرا زمردی/ منوچهر اکبری/ میترا گلچین چکیده بحث پیرامون کنش متقابل قدرت و دانش یکی از چالشبرانگیزترین موضوعات نظام فکری فوکو است. رهیافت فوکو بیانگر رابطهای دوسویه بین «قدرت» و «دانش» است، به طوریکه همان اندازه …
بیشتر بخوانید »نقد داستان کوتاه «مهسعید» نوشتهی ساحل نوری /منتقد: محمد مروج
نقد داستان کوتاه «مهسعید» نوشتهی ساحل نوری منتقد: محمد مروج برای خواندن داستان به انتهای نقد مراجعه کنید. _______________________ اکثر انسانهای عادی و نرمال در مواجهه با هر پدیدهای درپی آنند که با تجزیه و تحلیل معنایش را بفهمند. یعنی …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “آدم شدم” نوشتهی ساحل نوری
آنقدر در خود فرو رفتهام که تنم کوچک شده. لباسها روی بدنم عزا گرفتهاند. هرچه انتظار از خودم داشتم ته کشیده. تنم شورش کرده. جداییطلب شده و توطئه میچیند. پاهایم یک سو میروند و دستهایم سر از یک جای دیگر …
بیشتر بخوانید »نقد کتاب داستان «سرنثار» نوشتهی «مازیار عارفانی»/ منتقد: «محمد مروج»
در همهی فرهنگها انسانهایی هستند که بود و نبودشان به چشم نمیآید. کسانی که ناخواسته زیر چرخهای حکومت له میشوند و ردی ازشان باقی نمیماند. آنها به خواست خود به دنیا نمیآیند و مجبورند در تمام طول زندگی بدوند برای …
بیشتر بخوانید »شعر “دودکشپاککنها” نوشتهی ویلیام بلیک/ برگردان: نازیتا شاه اسماعیلی
ویلیام بلیک، شاعر نقاش و عارف قرن هجدهم انگلستان بود. او را بعد از شکسپیر، تاثیرگذارترین شاعر انگلیس نامیدهاند. او دغدغههای انسانی را دنبال میکرد و آنها را با دیدگاهی عرفانی در آثارش بازتاب میداد. دودکش پاککنها نیز یکی از …
بیشتر بخوانید »شعری بلند از غیاثالمدهون/ برگردان: مصطفا صمدی
غیاثالمدهون شاعر فلسیطینیالاصلی است که در سال ۱۹۷۹ در دمشق به دنیا آمده است و از سال ۲۰۰۸ در استهکلم زندگی میکند. دو مجموعه از آثار وی در سوئد و آخرین مجموعهشعرش، آدرنالین، در سال ۲۰۱۷ در میلان ایتالیا به …
بیشتر بخوانید »شعری از “پژمان قانون”
دم را بر نقطه فرو گذاشت و گفت: امروز روز شدیدی است که پرندهی مرده از دستان ما میپرد؛ پس آن مرد بازیافته بود که آب از جوش افتاده، افتاده بر زانوانش که بر سوراخی مهیب لرزیده بود. آن مرد …
بیشتر بخوانید »