«تعارف» یک تکه از دو قسمت مساوی یک لایه از شکم یک لایه از پوستش میکند و اضافه را در بشقاب چاقو در دستش تعارف میتراشد برام تعارف همان گاز معروف نبود که برای آن سیبزمینی پوست میکند حوا؟ حالا …
بیشتر بخوانید »وقتی معنا برش میخورد: نگاهی به شعر «برشنامه» از «لولیا قهرمانی»/ منتقد: «امین شیخی»
«برشنامه» بخش اگر دست بردم توی چشمهات و آنقدر گذاشتم لای پاهات که دیگر نداری نای بریدن من خنگ نیستم خیاطم و خوب میدانم با صدای خرچ تو آخ پارچه در میآید ولی تو هنوز نمیدانی سوزن بیچاره هروقت فرو …
بیشتر بخوانید »نقد مجموعه شعر «شاهد بیاورید کمی هم شیراز» از «م. عباسی»/ منتقد: «میلاد خدابخشی»
شعر رسانه است، بستر گردهمایی نشانهها. این مجموعه را یک شهر در نظر میگیریم؛ شهری که در آن مسافری یکسر بیگانهایم. مخاطبی که از” ترمینال ” وارد شهر میشود، غریبهای که تابلوها را میبیند. اسامی در این مجموعه سطرها را …
بیشتر بخوانید »نقد مجموعه شعر «مرگ از مدام» از «احسان هاشمی»/ منتقد: «مهدی قاسمی شاندیز»
مفهوم روزمرگی در سرتاسر زندگی انسان رخنه کرده است و مسئلهی تکرار براساس تعریف فرد از زندگی موجب از خودبیگانگی وی با خود وجودیاش شده و در نتیجه جایگاهش درعالم گم میشود. در ارتباط با این حقیقت وجودی فرد، مارتین …
بیشتر بخوانید »نقدی بر شعر «جنگل» از «منصور بابالویان»
شعر «جنگل» لم دادهام بر تخت با جنگلی بر سر که خواب ندارد شاخههاش شانه نمیشود این راه که مثل پیچ حیران رسیده به و سبقت گرفته از منی مثل او که در دلش ماری مادری و حتا پلهای نیست …
بیشتر بخوانید »نقد مجموعه شعر “بوی استروژن سوخته” از “هانیه بختیار”/ منتقد: “لیلا بالازاده”
یافتن معنا برای زندگی و تعریف چیستی هستی، از بزرگترین چالشهای انسان هوشمند بوده است. او با ساخت و پرداخت اساطیر و مذاهب، سعی در ساماندهی به سیستم دال و مدلولهای پیدا و ناپیدای اطراف خود داشته است. اصول موضوعهای …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “آلزایمر عشقی” نوشتهی رضا اسدی/منتقد: لولیا قهرمانی
“آلزایمر عشقی” مترو یا ذهن تو اصلا چه فرق میکند فرق از وسط باز یا که موهای جلویت را کوتاه کرده باشی مرغها زودتر از خروسها بیدار میشوند اما خروسخوان صبح مهم است که بیدار میشود مترو یا ذهن تو …
بیشتر بخوانید »نقد شعری از هیوا باجور/ منتقد: پویان فرمانبر
افتادهام روی لم با دیکتاتورترین آغوش دنیا و در من که دستهام دمکرات کشیده حرفها زده مرا برده از من با آن یکی را هم یکی در این خطها که داری به بردهها میزنی هر روز پاهات را برداشته قدم …
بیشتر بخوانید »نقدشعر “فرم علیه رسانه” نوشتهی مهدی نادری
در تلویزیون شما حتی نمیتوانید به چیز متفاوتی فکر کنید؛ دشمن این است. ژان لوک گدار آگوستین قدیس (که سدهها پس از ارسطو میزیست) در کتاب اعترافها نوشته بود: تا وقتی کسی از من نپرسیده باشد که زمان چیست، گمان …
بیشتر بخوانید »نقد شعری از لولیا قهرمانی نوشتهی ساریا ابرا
با همان پیراهنی که لاغرى میکند به تنم و لنگه پایى که راه نمیرود دیگر راهِ خانه را گم کردهام اصلن خودِ خوابم در این مهمانى که دیگر نمىپرم از بیدارى حتمن در این حوالی زنی کمر باخته دلی قِر …
بیشتر بخوانید »نقد شعر «لیلاو» از «محمد مروج»
«لیلاو» هزاران حرف دارد هر قطره اشک زن مى شود زبان وقتى که اشک مى بارد از تنهائىِ لیلا زمان به آدم وفا نکرد وگرنه لیلا که شیطان بشو نبود زیبائىِ دخترِ بعدى؟ نه! معشوق من بعدِ صد هزار سال؟ …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “باز بسته” نوشتهی لیلا بالازاده/ منتقد: منصور بابالویان
باز بسته پرانتز باز پرانتز بسته هربار که مدادک اشارهای میکند به سمت شست خبردار از گوشهی چشم نگرانش به رودههای دراز اطراف مداد را سُر لای دو عضلهی هلالی منقبض هر چه مینویسد باز هم خالیست با رهایی از …
بیشتر بخوانید »