خانه / شعر / دو شعر از رضا زاهد

دو شعر از رضا زاهد

رضا زاهد

نیستیم هنوز هم

من نیستم و نمی‌دانی
چه طور شد که تو پیدا شدی
پیش از اینکه هر دو گم شده باشیم
*

لابد خیال میکنی
کار تو بود که پیدا شدی
اگر بود پس رضا زاهد چه کاره بود؟
*

پیش از اینکه آشکارت کنم
من بودم و خواستم و هیچ کسی هم
هیچ جوابی نمی داد چون
آن‌ها همه کم بودند
من یکی خیلی زیاد
بس که کافی نبودند همه
بس که می‌خواستم و نبود
ناچار تو پیدا شدی
جایی که هیچ چیزی آن‌جا
هرگز قرار نبود

پیدا شود

من هم دوباره پیدا خواهم شد
لابد
به شرط این که بخواهی
از هر خواسته‌ایی آزاد
آن‌جا که آن‌همه کم باشند
تنها تو خیلی زیاد
*

شاید دوباره پیدا شدیم

________________
اجرای سکوت

این یکی تصنیفی ست

که آراسته انشا نمی‌شود زیرا

اگر به افتخار مردی طولانی‌ست
یا برای خاموشی‌ی سازی بزرگ
که دستی در آن داشتیم و قرار است کوتاه شود

برای این هر دو دردساز

آراستگی

نشان کم آوردن است
ضمناً کدام دستی‌ست

که فکر کرده حالا
سازی به این درازی را
برای اجرای سکوت

می شود کوک کرد

این صفحه را باز نکن که من

در آن جوانی‌ی خود

و چیز دیگری را

که لازم نیست پیدا شود

کنار گذاشته بودم

دنبال چیزی

درین صفحه نگرد

چون که انگشت سوخته ام

که تنها بازمانده‌ی آن مهمانی‌ی طولانی‌ست

و آن سازی

که چار کوکه کرده بودم و او

دستم را

بی‌آنکه هیچ‌کدام بدانیم از دست داد

درین صفحه آشکار نمی‌شوند

بازش نکن

آنجا فقط کلمه‌ای هست

که مکتوب نیست

به پیشانی صفحه دقت کن
میان آن همه هیچ چیزی که هست
فقط یک چیز هست

می بینی؟

که نیست

از کتاب از “گوشه باشگاه” در دست انتشار

۲ از کتاب “رضا زاهد” در دست انتشار

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *