خانه / تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

داستان کوتاه”لته زفاف” نوشته‌ی آیه اسماعیلی

خانه را از عمد خلوت کرده‌ام. توی باشگاه، همان وقتی که مهمان‌ها داشتند شام می‌خوردند، رودربایستی را گذاشتم کنار، صاف توی چشم‌هایشان نگاه کردم و سنگ‌‎هایم را باهاشان واکندم”همینجا آخر عروسی است؛ یا قبل عروس‌کشان بروید سر زار و زندگی …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه”سحابی چشم او ” نوشته‌ی سیاوش انصاری

بعضی وقت نگاه کردن به نور آفتاب، بعضی هم اگر بوی شدید چاشنی و ادویه بهشان بخورد و یا وقتی موی ابرو و بینیشان را بکنند عطسه‌شان می‌گیرد. گلستان –مادرم- با بوی چوب، عطر گل، نور خورشید، بوی قهوه و …

بیشتر بخوانید »

دو شعر از مهشید وطن‌دوست

روزنامه گاهی به من بخند به زنی که روزنامه‌ای قدی‌ست گاهی به زن بخند به روزنامه‌ای قدی که ستون حوادث است گاهی از ته دل بخند به من به زن و به روزنامه‎‌ای که توقیف شد! …………………………………………………….. مردان انقلاب زن …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه “قضای حاجتِ قضا و قدری” نوشته‌ی امیرشایان قندی

صفحه وبلاگ سعید برنا سه هفته پیش خبر مرگ غلامرضا بافتی در سن هفتاد و هشت سالگی تحت عنوان « آیا او به راستی یک قهرمان بود یا خرابکار؟» در بسیاری از رسانه‌ها منتشر شد. درست مثل هشت سال پیش …

بیشتر بخوانید »

چرا ساکیه‌ها می‎‌‌خندند؟! نویسنده: صفورا هاشمی چالشتری (خوانشی بر داستان کوتاه «چرا ساکیه نخندید؟» از مجموعه داستان «یک سوم چپ چشم چپ» نوشته‌ی ساحل نوری)

اگر شعر، آیینه‌‎ی تاریخ ادبیات کشورهاست، رمان و داستان بازتاب دردها، رنج‎‌ها، بیم‎‌ها، امیدها وشور و شوق انسان‌‎هاست. هر نویسنده در بیان دیدگاه فکری خود از روش‌های کارآمدی در حیطه‎‌ی ادبیات بهره می‌گیرد. داستان، چشم‌‎اندازی از زندگی را پیش‌‎روی خواننده …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه”اجاره خانه برای کلاس پیانو” نوشته‌ی مهشید پارسایی

امروز سومین روزی است که زنم برایمان دنبال خانه می‌گردد. فقط روز اول همراهش بودم و دیگر نخواست که بروم. نظر من توی چیزهای مهم آنقدرها هم مهم نیست. نه برای خودم نه برای زنم. بدم نمی‌آید تمام تصمیم‌های بزرگ …

بیشتر بخوانید »

مجموعه داستان یک‌سومِ چپِ چشمِ چپ نوشته‌ی ساحل نوری

مردک کم بود، آن‌قدر که وقتی از حیاط رد می‌شد، سایهٔ عصرش هم بلند نبود. آن‌قدر کوتاه که انگار از سر و پا گرفته و فشارش داده بودند. روی کلهٔ گردش جاده‌ای داشت که دورتادورش را موهای کم‌پشت خاکستری گرفته …

بیشتر بخوانید »

مقاله”قهرمانان بیگانه: مارکسیسم و سینمای موج نو چکسلواکی”نوشته: پیتر هامس/ برگردان: پدرام اردشیرزاده

در سال ۱۹۶۵، لینو میکیچه، منتقد ایتالیایی، استدلال کرد که موج نوی چکسلواکی در دهه ۱۹۶۰، پدیده‌ای با اهمیت بین‌المللی است که اهمیتی فراتر از سینما دارد (میکیچه، به نقل از Sviták ۱۹۶۸: ۵۲). تقریبا تا سال ۱۹۶۹ پیشرفت موج …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه “کاش ماشین‌ها بوق نداشتند” نوشته‌ی خاطره دبیرزاده

دختربچه همین‌طور دارد تاب می‌خورَد، هربار که جلو می‌آید نور خورشید از لابه‌لای خرده تارهای بیرون زده از دو بافه‌ی آویزان کنار صورتش می‌خورَد به دهانش و خنده‌اش را واضح می‌کند…دختربچه همین‌طور دارد تاب می‌خورَد، هربار که عقب می‌رود نور …

بیشتر بخوانید »

“تخت ـ موناد” جستاری درباره‌ی کتاب‌خواندن در رخت‌خواب/ نویسنده: اشکان شریعت

1. سوار شدن بر تخت‌خواب دیرزمانی است که با کتاب به بستر می‌روم! از آن عادت‌هایی است که از سرم نمی‌افتد، پیش می‌آید که کتابی را بگشایم و تنها به سراندن سبابه‌ام زیر خطوط بسنده کنم، عاجز از خواندن، تنها …

بیشتر بخوانید »