پدربزرگم مردی آزادیخواە بود پیش از انکە تیر بارانش کنند تمام شعرهایش را پای درخت انار باغچە چال کرد من هیچ وقت شعرهایش را نخواندم اما از انارهای باغچە میشود فهمید آزادی باید سرخ و شیرین باشد! شاعر: عبدالرضا مولوی …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “مهمانی خدا به صرف چای” نوشتهی سزار آیرا/برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
سزار آیرا (Cesar Aira) در سال ۱۹۴۹ میلادی در کرنلپرینگلس آرژانتین به دنیا آمد و از سال ۱۹۶۷ میلادی تا کنون در بوئنوسآیرس زندگی میکند. او علاوه بر نویسندگی و ترجمه، در دانشگاههای بوئنوسآیرس و روزاریو نیز تدریس کردهاست. آیرا …
بیشتر بخوانید »داستانک “جنایت بدون مکافات!” نوشتهی لولیا قهرمانی
تمام وقت بر در مغزم میکوبد و مثل بچهای در شکم مادر، برای تولدش عجله دارد! احتمالن اگر فرصتی برای زندگی در بیرون از عالم خیال به او بدهم، ممکن است خلاف رای من فکر کند و تمام معادلاتم بههم …
بیشتر بخوانید »نقدشعر “فرم علیه رسانه” نوشتهی مهدی نادری
در تلویزیون شما حتی نمیتوانید به چیز متفاوتی فکر کنید؛ دشمن این است. ژان لوک گدار آگوستین قدیس (که سدهها پس از ارسطو میزیست) در کتاب اعترافها نوشته بود: تا وقتی کسی از من نپرسیده باشد که زمان چیست، گمان …
بیشتر بخوانید »شعر “کوی هزارتو” نوشتهی میشل گرانگو
“کوی هزارتو” سرم را بلند کرده میبینم فرا رسیده شب چراغ روشن بیشک خودم روشناش کردهام امّا به یاد ندارم کار کردهام تمام روز مانند گاوی در زمانی که کار میکردند گاوها نگاهام میخورد به سیاهیِ شیشه در بازگشت به …
بیشتر بخوانید »شعری از خالد بایزیدی(دلیر)
بیآنکه زانویت را روی گلویم بفشاری من ازبدو تولدم سیاهی رنگم آویزهی گلوبند خورشید است و فریادم هراس هرروزهتان است که سیاهیام از سپیدی نشان دارد و دریچهای است رو به نور و روشنایی برای سیاهان و جورج فلوید
بیشتر بخوانید »دیکتاتوری، مفهومی شکلپذیرنده، پویا و متحرک است _ گفتوگوی «میشل اُنفره» با هفتهنامهی «ماریان»
اشاره: «یک سوسیالیسم آزادیخواه، با تبدیلشدن به یک آیین، نمیتواند آزادیخواه باقی بماند» میشل اُنفره میشل اُنفره «۱» فیلسوفِ شصتسالهی خداناباورِ فرانسوی، یکی از چهرههای بحث برانگیز در میانِ روشنفکرانِ این کشور است. از او بیش از هشتاد کتاب منتشر …
بیشتر بخوانید »شعر “مرد کامل” نوشتهی هایا ایستر
“مرد کامل” بر کوهی اگر پیادهام کنی سر میزنم به اجداد مقدسم جیغ جغد را گریه میکنم تنهی درختان را بغل میچکد سینههایم بر ریشهها از بینیام بالا میرود شهد میآمیزم بذرت با خونم طوفانهای بزرگ را صدا میزنم که …
بیشتر بخوانید »شعر «آمبولانس» از «مجید محمدی»
دنیا را آب ببرد مرا آمبولانس هم نمیبرد با سرعت مرگ تویِ شهر تابم نمیدهد و مثل بیماری بینام یا روزی که گذاشتی تنهام بخش به بخش پخشم نمیکند تا خبرم از اخبار یا صفحه ی حوادث بی خبر از …
بیشتر بخوانید »مقاله «فهم مصرف: آزادی یا سرکوب؟» از «جرج ریتزر»، «داگلاس گودمن»، «وندی ویدنهوف»
حتی با وجودِ افزایش علاقه به مصرف، این موضوع همچنان یکی از موضوعات فرعیِ نظریۀ اجتماعی است. با این حال، این روند باید تغییر کند و چنین هم خواهد شد. نظریهپردازان نمیتوانند ادامه دهند اگر بخواهند همچنان اینقدر از واقعیتهای …
بیشتر بخوانید »شعر “ماشین” نوشتهی مهدی قاسمی شاندیز
“ماشین” ۱ پل میزند روی پا که از وسط بخوابد زیبا و از کنار دلیلی که نمیآورد خام شود در فرعی خیالت سبز برای حرفی که برنمیداشت راه به اصلی نمیبرد ۲ اتوبان لیز نمیخورد بر سطح که کو تا …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “النگوی هندی” نوشتهی محمدرضا سالاری
با نگاه اتوبوس را نگه داشت و سوار شد. به راننده سلام کرد و رفت ته اتوبوس، سلانه روی صندلی لم داد. از صفحه چهارده اینچ تلویزیون بالای سر راننده فیلم هندی پخش میشد. موهای راننده شوره زده بود. زن …
بیشتر بخوانید »