زندگی مثِ یه خوابه که توش هزار بار دارت میزنن باید ماهی باشی که بفهمی پشت این جمله چقد حَرفِه… پشت فرمون نشسته و از کتابی که مطمئنم هنوز ده صفحهشم نخونده یه جمله رو هی بلغور میکنه. انقد تو …
بیشتر بخوانید »شعری از زلما بهادر
پنج سال از زبان تو میبُرم/ اضافه میکنم به انگشتم اشارهی خط را نمیبینم نوشتهام آجر به آجر این رویا را خاک کردهام معمارِ من وقت است نمیرسد و نمیرسم هر بار یکی ساکن میگذرد گشتهایم ما؟ با پنج دهانِ …
بیشتر بخوانید »مقاله”روانشناسی کهنالگویی کارل یونگ، ادبیات و معنای غایی”نوشتهی دیوید جی. لی/ برگردان: حسین نظریان
در این مقاله به بررسی اعتبار نظریههای روانشناسی کهنالگویی کارل گوستاو یونگ به ویژه ارتباط آنها با موضوعات غایی در ادبیات و مطالعات دینی- خواهم پرداخت. این جستار با مروری بر زندگی یونگ آغاز شده، سپس به سوالات زیر پاسخ …
بیشتر بخوانید »شعری از ابوالفضل نظری
سر تو خراب شوم! بس که زیباییات را پنهان کردهای بس که جاهای پنهانت را پیدا نمیکنم. به خدایی که در کوه آتش گرفته است! بس کن! اینجا در حضور تو آتشبس را چه کسی به آتش کشیده است؟ جاهای …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “مملی” نوشتهی حسین رحمتیزاده
حمید از پشت پنجره دید که مملی دارد میآید و رفت و پشت میزش نشست. مملی رکابیاش را درآورد و وارد دفتر شد. اولین چیزی که به چشم حمید آمد خالکوبی روی بازوی راستش بود. با خط کج و معوجی …
بیشتر بخوانید »مقاله «اسطوره “پدر نخستین” و حقیقت “نام پدر”» نوشته «محمدامین عسکری»
در گفتار روانکاوی، مفهوم «اختگی» (castration) از اهمیتی اساسی برخودار است؛ بطوریکه میتوان کلیت روانکاوی را بر اساس این مفهوم اساسی بازخوانی نمود. از سوی دیگر، و با رجوع به مباحث مختلف مطرح در این حوزه، مشخص میگردد که این …
بیشتر بخوانید »شعر “زبونبسته” نوشتهی پویان فرمانبر
«زبونبسته» نوشتن نیاز به کلمه دارد کلمهای مثل سکوت روی آب که بر پوست انسان مینشیند و گاه از چشم او چکهچکه… کلمهای مثل دریا که خیس میکند همه و میگذرد تا کسی نفهمد تمام این دست و پا زدنها …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “نویسنده” نوشتهی علی جلایی
شاش تا چشمم را گرفته بود. سگ را میزدی تو آن سرما نمیرفت توی خیابان. یک چشمم به دیوار بود یک چشمم به پنجرهی همسایه. کل محل چراغشان خاموش بود الا این یک اتاق. نور صورتی دلم را گرم میکرد؛ …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “سیاهتر از کلاغ” نوشتهی محمد مروج
نگاهی به شعر«این برف» از مهرداد فلاح نویسنده: محمد مروج «این برف» این برف کلاغ میخواهد هرچه سیاهتر که بنویسی بهتر مشتی سنگ هم بردار وگرنه آنقدر که چشم هرچه آدم کور به قارقار نگاه کن! ببین چقدر شلوغ کردهاند …
بیشتر بخوانید »نمایشنامه “روزهای خوشی(قسمت دوم)” نوشتهی ساموئل بکت/ برگردان: صفورا هاشمی چالشتری
برای خواندن پردهی اول به لینک زیر مراجعه کنید. پردهی اول پردهی دوم صحنه مانند قبل است. وینی تا گردن در تپه فرو رفته است. کلاه بر روی سرش و چشمهایاش بسته است. سرش را نه میتواند بچرخاند و نه …
بیشتر بخوانید »شعر “کاغذی” نوشتهی ساناز مصدق
کاغذی از پیچ اللهِ همین پرچم که بپیچم چپ خیابان است وهزار رودخانهی سرخ که ریخته در آن و اخباری که از لهجهاش نمیدانم چرا تشنج نمیکند جهان هزاربار آمدم خودم را بخوابانم از این خیالی که تخت نمیشود… بازی …
بیشتر بخوانید »مطالعه روند گذر از دوران مادرسالاری به دوران مردسالاری در اساطیر یونان باستان با توجه به رویکرد بازتاب از دستگاه پنجگانه ژیلبر دوران نوشتهی یگانه شیخالاسلامی
چکیده در این مقاله برآنیم تا برمبنای اولین مرحله از دستگاه پنجگانه اسطورهشناختی ژیلبر دوران، یعنی مرحله بازتاب، که بهعنوان اولین واکنش انسان در مواجهه با محیطی ناشناخته و جدید تعریف میگردد، به بررسی رویکردهایی بپردازیم که در اساطیر یونان …
بیشتر بخوانید »