“ناکجا” نزدیکتر بیا من خانه توام و صخره نبضم که میزند بالا نزدیکتر بیا خاک دروغی از جنس زمین است که راست راست آدم میبلعد اما تو خاک نیستی خاکی نیستی که در گور تمام شوی از آب آمدی که …
بیشتر بخوانید »مقالهی متنها را متنها یاری کند؛ فراداستان تاریخ انگارانهی بورخس نگاهی کوتاه به داستان “جستوجوی ابن رشد” از پویا دمرچلی
مقدمه نوشتن این متنها را مدتها به تعویق انداختم زیرا هویت خاصی برایش متصور نبودم. آیا در حال نوشتن نقد یک داستان کوتاه بودم؟ اگر بله دقیقا از کدام شیوههای نقد پیروی میکردم؟ و اگر خیر پس چه میکردم؟ آیا …
بیشتر بخوانید »مقاله “خنده مدوسا” از “هلن سیکسو”
من باید از نوشتار زنان بگویم؛ اینکه چه خواهد کرد. زنان باید خود را بنویسند. باید از زنان بنویسند و زنان را به نوشتار آورند، از چیزی که با دلیلی مشابه، قانونی مشابه و هدف مهلک مشابهی از آن رانده …
بیشتر بخوانید »نقد شعری از جان صدرا نوشتهی لولیا قهرمانی
از سیارهای در دور دست که دست نمیرسید دورش کوبیدم به زمین چنان با سر که آن طرف زمین همه اینجا کسی ندانست اما زمینی نبودم مگر هرگز نمیخواند کسی دیوان دیوانهها زمین را قروق غرق میشوم هر سطر ساحل …
بیشتر بخوانید »شعر سرزمین از شیرکو بیکس
سرزمین پیش از برافراشتن پرچم من آزادی رنگهای آن را میخواهم پیش از سرود من استقلال واژههایش را میجویم پیش از رادیو من رهایی همهی صداها را خواهانم پیش از تلویزیون من خواهان استقلال جغرافیای همهی چشمهایم و پیش از …
بیشتر بخوانید »داستانک اسمِ تو از لیلا بالازاده
روزی که نبودی و من همهی خیابانها را پیاده گشتم، با کل جوّ شهر درگیر شدم. میخواستم اسم تو را بلند صدا بزنم، اما نمیشد. مولکولهای هوا، سرد و سنگین، ایستاده بودند سرجایشان و تکان نمیخوردند. اسمِ تو ها نداشت، …
بیشتر بخوانید »مقاله “بررسی آنیما و آنیموس در شعر” از “رئوف دلفی”
“بررسی آنیما و آنیموس در شعر” مقدمه شعر زن است؛ یعنی وجه زیباییشناسی، بار عاطفی، هنری، ظرافت و باریکبینی در آن به وجه مکانیکی و ماشینیاش میچربد. درواقع هر شاعری با بخش زنانهی خودش مینویسد و شاعر در هنگام سرایش …
بیشتر بخوانید »شعر “هیچچیز نمیتواند دو بار اتفاق بیفتد” از “ویسلاوا شیمبورسکا”
“هیچچیز نمیتواند دو بار اتفاق بیفتد” هیچچیز نمیتواند دو بار اتفاق بیفتد و اتفاق نخواهد افتاد در نتیجه ناشی به دنیا آمدهایم و خام خواهیم رفت حتی اگر کودنترین شاگرد مدرسهی دنیا میبودیم هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمیکردیم …
بیشتر بخوانید »شعر نقطه نیست آغاز از پویان فرمانبر
«نقطه نیست آغاز» تنهاتر از میهمان افتادهای در این خانه و با اینکه هرکس خو کرده به یک دیوار میزبان هنوز جای دیگریست و پر نمیشود خالیش تنها دو چشم خیره که افتاده بیرون صورت با دیرترین دستش نزدیکترت… …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه ایران خانم از ساحل نوری
ایران خانم روی نوکِ پنجه ایستاده و لچکاش را لای دندان چفت و با چشمهای ریز کرده سر تا ته کوچه را رصد میکرد، منتظر بود مهمان بیخبرِ کفشهای جفت کردهای که صبح دیده بود هر لحظه از راه برسد. …
بیشتر بخوانید »شعر “باران چهلروزه” از “مصطفا کوز”
“باران چهل روزه” زبان خانهایست که میتوان از در خیال وارد آن شد زبان انبار است هر گنجهاش چهل قفل دارد زبان نمک است گداییست جلوی هر در زبان باد است و هر وزشِ آن مثل ماگما بسیار گرم زبان …
بیشتر بخوانید »آرکائیک و کلاسیک _ جان صدرا
“آرکائیک و کلاسیک” آرکائیک، نام دورانی است از نیمههای سده هفتم قبل از میلاد که یونانیان شروع به پرورش فنون و آرای الهام گرفته از تمدنهای کهنتر مانند مصر نزدیک کردند، دوران موسوم به آرکائیک با شروع جنگهایی در اوایل …
بیشتر بخوانید »