«شالِ بلندِ قرمز» که سه متر شال را دور سرت آویزان کنی که مریم منصفی باشی مسیح نو خلق کنی این قیر و شنها را نبودنی کنی، بودنی کنی من از خطرت بیرون رفته نتوانم مبل در من فرو ملیکا …
بیشتر بخوانید »
تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 27, 2019 شعر ۰
«شالِ بلندِ قرمز» که سه متر شال را دور سرت آویزان کنی که مریم منصفی باشی مسیح نو خلق کنی این قیر و شنها را نبودنی کنی، بودنی کنی من از خطرت بیرون رفته نتوانم مبل در من فرو ملیکا …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 26, 2019 شعر ۰
طاغی لانهای کاشتهام گذاشتهام در اتاق که مثل چالهای مچاله کند مرا در منی که اتو گرفته باشد زیر چروکیاش را و انداخته باشد روی چوبی که زمین نخورد به شخصیتم بر نمیخورد به آنکه وقتی تنش میروم به تنگی …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 26, 2019 شعر جهان ۰
آسمان به زمین بیاید، یا زمین به آسمان مهم نیست وقت تا زدن لباسها، هنوز یک زنم زنی که کارهای عالم روی سرش ریخته. آستینهای پیراهنش را روی هم میگذارم، هیچ چیز نمیتواند این ملایمت میان ما را از ما …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 26, 2019 نقد داستان ۰
شب شب است و حالا که دارم این حرفها را مینویسم، نوشتههای روی دستم، خطوط بیمعنی و خندهدار، شبیه مسیر حرکت جانوری شده است که کور است و در نهایت درماندگی دست و پا میزند. لاکهای روی ناخنهایم خش دارد …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 26, 2019 نقد شعر ۰
شتر همیشه پای دار اشک میبافتم و تا سپیده دم روی هر رج چشم میگذاشتم گلیم خانه کوتاه پای من اما بلند بود باید از آب میگرفتم گلیم دیگری ولی پدر با لگد فرمان ایست میداد و نمیدانست که من …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 26, 2019 شعر ۰
ناخن” مثل یک پشم پرت شدم از تنش و در جوابِ کمک کسی نگفت آمدم بعد از او این زندگی امن نشد دیگر و من که مثل ناخن میشکستم مدام دیگر به هیچکس نگفتم بمان باریک شدم شکل این گردن …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 26, 2019 داستان ۰
سیگانوئو در کافهایی دنج، نبش خیابان هفتم چادوزو شهر کوچک ورناتو در ایالت فرداوانو، قاره پورنسیا، کرهی شصت و هشتم از کهکشان راه طلایی متمایل به بنفش نشسته بود و به کاغذ قهواییِ رنگ رو رفتهی روی دیوارها زل زده …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 25, 2019 شعر ۰
“کال” من اولین بارِ پدرم بودم دستِ کجِ لیلا دراز شد و سیب کال را… نرسیدم… من هر چه دویدم هر چه تیک هر چه تاک نرسیدم… مادرم ویاگرا پای درختِ سیب ریخت و من انحراف را به جان زاویهها …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 25, 2019 مقاله ۰
پیشتر از آن که چیزی، نان را بنویسم، بیشتر دوست دارم ادبیات را ورز بدهم. این گزاره و مفهوم را اگر جانی شایسته دهیم و پرداختی مناسب کنیم، یقین، آن طرف معادلهی فرضگرفته شده به سمتی راهش را پیدا میکند. …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 25, 2019 مقاله ۰
نقد شعر چیست؟ نقد علمی و حرفهای را چگونه از معنا کردن یک شعر تمیز دهیم؟ نقد صحیح چه ساختار و فرمتی باید داشته باشد؟ اینها سؤالاتی هستند که سعی میکنم در این مقاله به تشریح و واکاوی آنها بپردازم: …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 25, 2019 شعر ۰
نقاب هیچ شعری مثل درواقع واقعیتر از چهطور بگویم نیست درواقع شاعر مثلْ نیست همان خالص که منطقن حرفی نمیزند تا حرفهای دیگری بزند ما گمشده در راهیم یعنی اینکه توراهیم و نمیشویم همانطور که میدانید شاید بزک حقیقتن تنها …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال اکتبر 25, 2019 داستان جهان ۰
امروز نسخه اولیهی کتاب جدیدم دستم رسید. یه کتاب شعر. مارتین میگه تقریبا ۳۵۰ صفحهای میشه. احتمالا شعرا منو بالا نگهدارن. بالای بالا. من دیگه یه قطار شدم که سوت زنان روی ریل در حرکته. یه چند ساعتی طول کشید …
بیشتر بخوانید »