پیراهنی که تنم نمیبینید بیرگ است رفته برای خودش که شده نشدههایم را شسته پهنِ بالکن، آفتاب میگیرد میگیرد بوی وجودم را بگیرد حالا بعد ساعتها از جای خودم بلند جای خودم سرد است مبلی که از تنهایی باد کرده …
بیشتر بخوانید »
تیم تحریریه آنتیمانتال می 24, 2020 شعر ۰
پیراهنی که تنم نمیبینید بیرگ است رفته برای خودش که شده نشدههایم را شسته پهنِ بالکن، آفتاب میگیرد میگیرد بوی وجودم را بگیرد حالا بعد ساعتها از جای خودم بلند جای خودم سرد است مبلی که از تنهایی باد کرده …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 24, 2020 شعر ۰
جهان با دکمهی پیراهن من شروع میشود هیچ زنی در چشمهای تو به اندازهی من گریه نکرده است و تنها من میدانم که خون قاعدهگی تنها قاعدهی زیستن بود تا خونی ریخته نشود زمین بارور نخواهد شد من باکره میمیرم …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 22, 2020 مقاله ۰
ایده و سخن مستبدانه اساساً سخن مستبدانه بر «ایده» استوار است و روبه درون دارد. این سخن جهان را به دو بخش تقسیم میکند و دوگانهانگار است و تلاش میکند بیرون را به شکل درون در بیاورد. در واقع، این …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 19, 2020 شعر ۰
طوری تیر خوردهام که سیرم کرده جنگ و هرطور چنگ میزنم نمیتوانم سقوط کنم روی حرفی که پای خودش مینویسد امضا به اندازهی خیلی گریه میپاشم با اینهمه نه مادرم که باشم نه پدر که صاحب خواهرانم پسریام که تبعید …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 19, 2020 مقاله ۰
«من انسان نیستم، من دینامیتم!». اگر کتابی از نیچه دست گرفته باشید، حتی اگر فیلسوف نباشید یا اصلاً نیچه را هم نشناسید، درستی این جمله را دربارۀ نویسندهاش حس میکنید. کلمات او مثل گلوله صفیر میکشند و مثل باروت آتش …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 18, 2020 شعر ۰
” Landlord ” با یکتن و چندی زیادی اهل سفرم تنی چند که تراشیده بودند برام در آتن چنان شعله میکشد که هرچه دورتر داغ تر و هرچه دیرتر گود تر اند اندوه من از روز بعدی چاقتر درفضای ابرم …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 17, 2020 مقاله ۰
از همان ابتدا بر این باور بودم که وضعیت کنونی با مشخصه همهگیری ویروسی آن، چندان هم استثنائی نیست. از همهگیری (ویروسی) ایدز بگیر تا آنفلوانزای پرندگان و ویروسهای ابولا و سارس۱ -حتی اگر نخواهیم به سایر انواع آنفلوانزا، بازگشت …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 15, 2020 داستان ۰
اکبر میگفت تو از همان روز اول گم شده بودی. یعنی من خودم هم نفهمیدم کی و کجا گم شدم. نمیدانم چه کسی من را گم کرد که الان اینجا هستم. من با همهی آدمها اطرافم فرق میکنم. جمجمهام از …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 12, 2020 مقاله ۰
جهان از پایه تغییر میکند تکانهی کوروناویروس فقط اجرای حکمی است که اقتصادی توتالیتر و بنیانیافته بر بهرهکشی از انسان و از طبیعت، علیه خودش اعلام کرده بود. جهانِ کهنه ازکارافتاده است و فرومیریزد. جهانِ نو، مستأصل و مبهوت از …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 11, 2020 شعر ۰
“بوی تو” به خاک افتادهام و ردِّ پای تو را میبوسم از اینجا گذشتهای آن زمان که خواب بودهام از اینجا گذشتهای آن زمان که «فراموشی» هم در خاطره خود را تنها مییافت از اینجا میگذری از میانِ این کلمهها: …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 10, 2020 شعر جهان ۰
“خانههای امن” به تازگی فهمیدهام که بهخاطر ترس از ماندن پشت درهای بسته کلیدهای یدک درب ورودی را در جیبهایم میگذارم اگر باد موی دماغ شود و درب خانه بیسروصدا پشت سرت بسته شود تو با دنیای بیرون تنها خواهی …
بیشتر بخوانید »تیم تحریریه آنتیمانتال می 10, 2020 داستان ۰
آدمهای لعنتی. آدمهای لعنتی یک عمر نفس کشیدن به من بدهکارند. انقدر هی زیرچشمی نگاه میکنند و ادا اطوار درمیآورند که از ترسشان نمیتوانم تکان بخورم. بدبختی این است که جرئت ندارند صاف توی چشمهایم نگاه کنند ولی بیخیال دزدکی …
بیشتر بخوانید »