خانه / تیم تحریریه آنتی‌مانتال (صفحه 24)

تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

شعر «قرمز» از «داوود کلهری»

لحظه‌ای چند پیش از چکاندن ماشه بر تپش‌های پرهراس خویش مرد به خاطر آورد: – آه… تلخ… تلخ… شیرش حرام بود مادرم و پدر هیچ نسبتی با من نداشت! دایه‌تم پیرزنی بود چروکیده با سینه‌های خشک و دستانی زمخت و …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر «لیلاو» از «محمد مروج»

«لیلاو» هزاران حرف دارد هر قطره اشک زن مى شود زبان وقتى که اشک مى بارد از تنهائىِ لیلا زمان به آدم وفا نکرد وگرنه لیلا که شیطان بشو نبود زیبائىِ دخترِ بعدى؟ نه! معشوق من بعدِ صد هزار سال؟ …

بیشتر بخوانید »

شعر «قطع‌ نامه» از «رضا شنطیا»

فکر می‌کردم بچه‌ی خوبی برای شعرهای تو هستم نبودم؟ فقط کمی با سطرهای برجسته‌ات ور رفتم و دستم را روی نقطه‌ی حسّاس اسمت گذاشتم از بنفش بدش می‌آمد! نه؟ تو اما دختر خوبی برای دست‌های من بودی دست‌های من دست‌های …

بیشتر بخوانید »

مقاله‌ “چت‌فیکشن” نوشته‌ی مهدی قاسمی شاندیز همراه با چت‌فیکشنی از ساحل نوری

چت فیکشن: سبک جدیدی از روایت در عصر پسامدرن می‌توان گفت که داستان به نوعی زاییده‌ی تخیل و دارای جهانی ساخت‌مند است که در قلمرو خود واقعی می‌نماید. هر داستان به‌عنوان یک مؤلفه‌ی بارز از روابط انسانی دارای قدمت دیرینه‌ای …

بیشتر بخوانید »

داستانک “سازش” نوشته‌ی حمید سلیمانی رازان

پدرم به ما توصیه‌ می‌کرد که دولت را جدی بگیریم و به هیچ چیز دولت نخندیم، حتا در شرایطی که موردی مضحک و تمسخرآمیز از جناب دولت سر می‌زند. چرا که ممکن است متحمل هزینه‌های جبران‌ناپذیری شویم. مصداقش هم داستانی …

بیشتر بخوانید »

شعر «آب همان‌قدر که می‌‌بخشد، شبیه مرگ است» نوشته‌ی پویان فرمانبر

«آب همان‌قدر که می‌‌بخشد، شبیه مرگ است» تاوان بی‌گناهی ماست آتش نه اثبات آن و آنچه دارد هنوز می‌سوزد اسب سیاه سیاوش است که به اندازه کافی به اندازه بود آتش چون سوال کوتاهی‌ که از روی آن نمی‌توان پر …

بیشتر بخوانید »

داستان «حصیرآبادی‌ها و یک نفر دیگر» از «ایمان مسگرزاده»

آفتاب کم‌رمق صبحگاه مه آلود که از پس تپه‌ی انبار باروت روی زاغه‌های حلبی و بلوکی حصیرآباد نشست، تقریباً کارش تمام شده بود. هن‌هن کنان و عرق ریزان به دسته‌ی موریانه زده‌ی بیلش تکیه زده بود و داشت به چرخ …

بیشتر بخوانید »

مقاله «رمانتیک بودن یا نبودن؛ پرسش‌هایی از تئوری روانکاوانه هنر» از «پوریا جهان‌شاد» 

مقدمه همه ما بارها و بارها این جمله را شنیده‌ایم که هنرمندان [۱]حساس‌اند. این جمله را طی سال‌های اخیر احتمالاً بیش از همه در برابر واکنش هنرمندان به مرگ و رویدادهای تراژیک شنیده‌ایم؛ جایی‌که هنرمند در برابر دوربین‌های تلویزیونی اشک در …

بیشتر بخوانید »

شعر “پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق” نوشته‌ی مایا ساریش ویلی

پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق و‌مثل غنچه‌ای سالم و حساس میز بزرگ میزی کوچک انداخته پَس و صندلیِ بزرگ صندلی‌ای کوچک دو کتاب‌خانه یکی مُردنی دیگری تازه با کتاب‌های مینیاتوری و شیشه‌ای شکننده چه خوب! که از …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر “باز بسته” نوشته‌ی لیلا بالازاده/ منتقد: منصور بابالویان

باز بسته پرانتز باز پرانتز بسته هربار که مدادک اشاره‌ای می‌کند به سمت شست خبردار از گوشه‌ی چشم نگران‌ش به روده‌های دراز اطراف مداد را سُر لای دو عضله‌ی هلالی منقبض هر چه می‌نویسد باز هم خالی‌ست با رهایی از …

بیشتر بخوانید »

مقاله «وقتی که امبرتو اکو بر شانه‌ی غول‌ها ایستاد» از «کاستیکا براداتان»

حتماً شما هم وقتی می‌روید کتابخانه، آه بلندی می‌کشید و حسرت می‌خورید: «چقدر کتاب هست که من نخوانده‌ام». امبرتو اکو عاشق این احساس بود. او می‌گفت «هرچقدر هم سخت‌کوش باشی، هیچ‌وقت نمی‌توانی تمام دانسته‌های گذشتگان را بدانی. کتابخانه جای یادگیری …

بیشتر بخوانید »

بیانیه‌ی پایگاه ادبی آنتی‌مانتال؛ در حمایت از نشر الکترونیک

برگزاری لایوهای اینستاگرامی متنوع و کارگاه‌های مجازی مستقل و خلاصه استفاده‌ی بهینه از امکانات فضای اینترنت، اگر یگانه‌راه مبارزه با سانسور و گفتمان مسلط نباشد، بی‌شک بی‌فایده هم نیست. جهان امروز جهان لوح‌های توخالی‌ست و این قدرت است که تعیین …

بیشتر بخوانید »