خانه / مقاله / مقاله “چرا آندروژنی نوشتن مهم است ” نوشته‌ی ساحل نوری

مقاله “چرا آندروژنی نوشتن مهم است ” نوشته‌ی ساحل نوری

در دنیای امروز که جهان از جنسیت عبور کرده و زن و مرد دیگر به عنوان دو جنس جدا مطرح نمی‌شوند و مولفه‌های زن و یا مرد بودن کنار زده شده و فرد را نه بر اساس جنسیت بلکه براساس انسان بودن مورد بحث قرار می‌دهند، اندروژنی نوشتن یا به تعبیری دیگر میان جنسی نوشتن مهم است. دیگر وقت آن رسیده که ادبیات امروز از تیپ‌سازی‌های کهنه و نخ نما برای زنان و مردان عبور کرده و زن را دیگر به عنوان عنصر حساس و لطیف و ظریف و… معرفی نکند بلکه او را به عنوان یک انسان مورد بحث قرار دهد با تمامی ویژگی‌هایی که یک انسان می‌تواند داشته باشد.
دیگر طرحِ شخصیتی کلاسیک‌وارانه برای زنان به پایان رسیده و زن دیگر نیازمند نقشی پررنگ‌تر از یک معشوقه‌ی خوش‌رو یا مادری فداکار است که تمام آرزوهایش در دیگری خلاصه شده.
وقت آن است که تمامی کلیشه‌های زن بودن کنار رود و شخصیت‌ها نقش انسانی‌تر از جنسیت به خود بگیرند.
سیطره‌ی ادبیات چند صدساله‌ی مردانه رو به اتمام است و دیگر زمان آن رسیده که این ادبیات زن‌ستیزِ سکسیستی نقشی انسانی‌تر به خود بگیرد و جایگاهی که طی قرن‌ها به لطف استثمار زن توسط مردها به زن‌ها داده شده است نابود شود و ما جنس دوم‌ها، جایی بنشینیم که نه جای مردان بلکه جایگاه انسان است.
این غرض‌ورزی چند صد ساله که به گفته‌ی جانسون منتقد انگلیسی، به کرم سوادی که زن‌ها اجازه‌ی دانستن آن را نداشته‌اند فن نوشتن را بیشتر مختص مردها کرده و تلخ کردن زندگی‌ هم نصیب زن‌هایی شده که در آن ادبیات مردانه حتی جایی برای دفاع نداشته‌اند و متر و قاضی آن‌ها مردهایی بوده‌اند که زن را مطابق خواست خودشان در نقش‌های معشوق، پرهیزگار و مادر… می‌آراستند و بزک‌شان را مطابق خواست مردانه‌شان به انجام می‌رسانند. بزکی که تنها در زادن فرزند آن‌هم پسر، بزرگ کردن او، خانه‌داری و اطاعت از شوهر خلاصه می‌شود. نمونه‌‌ی این ادبیات کینه‌جویانه و ضد زن را چه در غرب و چه در شرق به راحتی می‌توان یافت چه ابرانسانِ فقط مردِ نیچه و زنِ فرومایه و فرمانبردار شوپنهاور و فرزند غیر صحیح ارسطو چه سرودهای ضد زن جامی (زن چه باشد ناقصی در عقل و دین، هیچ ناقص نیست در عالم چنین)و سعدی( چو زن راه بازار گیرد بزن، وگرنه تو در خانه بنشین چو زن) و ناصر خسرو (زنان چون ناقصان عقل و دینند، چرا مردان ره آنان گزینند؟)نظامی ( زن از پهلوی چپ گویند برخاست، نیاید هرگز از چپ راستی راست )….
این روند، حوزه‌ی نفوذش را تا زبان ادامه می‌دهد تا جایی که ما مرد محوری را در واژه‌ها نیز مشاهده می‌کنیم برای مثال واژه‌ی man یا mankind برای اشاره به نوع بشر و اصطلاح chairman برای افرادی که رییس و مدیر هستند، و استفاده از ضمیر مردانه برای خدا در تمامی ادیان. کلام نرینه محوری نه تنها در لغت بلکه در نحو و قواعد نیز قاطعیتی مردانه دارد تا جایی که هلن سیسکو برای گذر از این زبان مردانه نگارش زنانه را پیشنهاد می‌کند ولی این نگاه مردسالار در طول سالیان در روان زنان نویسنده نفوذ کرده به طوریکه نگاه زن نویسنده به خویشتن همان نگاه مردانه بوده و به زن با چشمانی مردانه نگریسته و زن را به گونه‌ای مردانه توصیف و تصویر کرده. در آثار کلاسیک این نگاه مردانه در نوشتار زنانه بسیار به چشم می‌خورد همانطور که شخصیت‌های زنِ رمان‌های جین آستین همه در انتظار مردانی برای به خوشبختی رسیدن هستند و این نمودی‌ست از همان نگاه و سیطره‌ی مردانه بر ادبیات زنانه که حتی زن را در نگاه خویش نیز محتاج می‌شمرد و قهرمان را به جنسی غیر از جنس خودش وامی‌گذارد. این ایدئولوژی مردسالار، آثاری را ترویج و تحسین می‌کند که غالبن آن‌ها را مردان نوشته‌اند. در طول تاریخ، آثاری چون؛ اولیس، تام جونز، هملت، هاکلبرفین، ادیپ و… نمایانگر ویژگی‌ها و ابراز احساسات مردانه در جهان داستانی مردسالار هستند و در زمره‌ برجسته‌ترین آثار ادبی شمرده می‌شوند، در این نوع آثار اگر شخصیت‌های زن، نقشی هم داشته باشند، در حاشیه‌ و سایه است و در واقع قهرمانان زن تا جایی قهرمان هستند که مکمل تمایلات مردانه باشند یا مخالف این تمایلات؛ زیرا به خودی خود نقش و جایگاهی ندارند. اینکه در شاهکارهای ادبی نقشِ زنِ آزاد و مستقل وجود ندارد شکی نیست. در این آثار حتی زنان نقشی مقابلِ نقش مردان هم ندارند. تا جایی که ناآشکار این آثار مختص مردان می‌شود و مخاطبانشان تلویحن مرد می‌شود و در نتیجه‌ این ادبیات آنچنان پیش می‌رود که مخاطب زن، خود به خود طرد می‌شود و زن، ناچارن نقش مردانه می‌گیرد و ارزش‌ها و راه‌های درک، حس و عمل مردانه را می‌پذیرد و هر عمل مردانه را درونی می‌کند و در طول سالیان خود را در آینه‌ی مردان می‌بیند و حتی تصویر مردانه را هم با نگاه مردانه به تصویر می‌کشد.
البته در دوقرن اخیر در کشورهای پیشرفته با پدید آمدن جنبش‌های فمنیستی کم‌کم این تصویر کمتر شده و زن، خود را در مقامی انسانی‌‌تر و هم تراز مرد در ادبیات یافته و قهرمان را نه جدا از خود بلکه در خود جستجو می‌کند.
ویرجینیا وولف و سیمون دوبووار پیشگامان نهضت نگاهی نو به زن در ادبیات با انقلابی عظیم در این حیطه باعث ویرانی این نوع ادبیات شدند و حتی نگاه مردانه را نیز تحت تاثیر قرار دادند. ویرجینیا وولف با سلسله مقالات «زنان و نویسندگی» و دوبووار با کتاب «جنس دوم» موجب دگرگونی گسترده‌ای در این جهان مردانه شد و رنگی زنانه‌تر به آن داد و شروع حرکتی شد که دنباله‌ی آن مرزها را درنوردید. و حالا می‌توان در شرق هم سخنی از آن به میان آورد.
ولی در بستری که تمام ادبیات معطوف به مردان بوده تغییر این نگرش و شکستن این تابو‌ها به خصوص در کشورهای جهان سوم، کاری بس دشوار است. زیرا زن جدا از مرد در سیطره‌ی دین هم محدود به گوشه‌نشینی و اطاعت است و عصیانش جز انگ هرزگی چیزی برای او به ارمغان نمی‌آورد. اما در عصر حاضر، زن در ادبیات تمام انگ‌ها را با روی باز می‌پذیرد و نقشی جز انسان را برای خود برنمی‌گزیند و چیزی جز ادبیات انسانی را طلب نمی‌کند، اینجاست که نقش اندروژنی نوشتن بسیار پررنگ می‌شود و جنسیت به تبع آن کنار می‌رود. در تصویر متداول از جنسیت، جنس فرد را آناتومی او تعیین می‌کند؛ در حالی که مؤلفه‌های تعیین کننده زنانگی و مردانگی عمدتن ساختاری فرهنگی دارند و به همین دلیل است که دوبووار در جنس دوم می‌گوید: “یک فرد، زن به دنیا نمی‌آید، زن می‌شود.
در اندروژنی زن‌شدگی کنار زده شده و شخصیتی ساخته می‌شود که توامان می‌تواند دو جنس را در برگیرد و نگاه واقعی‌تر از زن با آنیموس درونش و مرد با آنیمای درونش ارائه دهد، طوری که مخاطب با هر جنسیتی بتواند هم‌ذات پنداری کرده و نقشی در روند داستان داشته باشد و جهانی انسانی البته که با دو جنس را خلق کند.
گذر از جنسیت دراندروژنی نویسی فضای داستان را به سمت استعاری بودن می‌برد طوریکه مخاطب در پرداخت شخصیت می‌تواند به راحتی با داستان یکی شده و فرای جنسیت به آن نقشی واگذار کند و در داستان با آن همراه شود. این مهم در ساخت داستان خود ویژه‌ی مخاطب تاثیر به سزایی دارد و لایه‌های جدا از لایه‌ی رویی برای داستان به‌جود می‌آورد و داستان را چند وجهی کرده و مسیری چند سویه را رو‌به‌روی مخاطب قرار می‌دهد.
اندروژنی نوشتن می‌تواند راهی باشد برای درنوردیدن جهان مردانه و خلق دنیایی که به انسان، فراتر از جنسیت می‌اندیشد و خلقِ گفتمانی که در آن زنان به اندازه‌ی مردان زبانی برای سخن و جهانی برای خلق دارند.

ساحل نوری

منبع: فصلنامه‌ی شماره یک ازنو

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *