این ماجرا یک روز، سر یک چهارراه اتفاق افتاد، درست وسط جمعیت؛ مردم میرفتند و میآمدند . من ایستادم، چشمهایم را باز و بسته کردم. یک دفعه احساس کردم هیچ حسی ندارم. هیچ. هیچ حسی نسبت به هیچ چیز. من …
بیشتر بخوانید »مقاله «کنراد، کوپولا، و مسئله تاریخ» از «چارلز وی. هاولی»
«آدمها دوست دارند قصهگویی را که از امور واقع نیست از تاریخنویسی که ناظر به امور واقع است جدا کنند. جوری این کار را میکنند که انگار میدانند چه چیز را باید باور کرد و چه چیز را نباید باور …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “از سئول تا کالیفورنیا” نوشتهی محمود اشرفزارعی
قرارشان این بود که عبداله بیرون بایستد و رضا توی کیوسک بنشیند. کیوسک کوچک بود. بهزور یک نفر تویش جا میگرفت. رضا بلیت را میداد دست مردم و پول را میگرفت. عبداله دم ورودی درها مراقب بود کسی بدون بلیط …
بیشتر بخوانید »شعر “عکس خانوادگی” نوشتهی مانی آذرمهر
«عکس خانوادگی» چشمهای مادرم دودیست اشکهاش خانه را همیشه میکند خاموش خواهرم آنقدر کوچک که همیشه گم میشود لای رگهای پدر این دستهای پاره را ما پدر صدا میزنیم صورتیست که خنده را سر بریده این در خانهی زخمی من …
بیشتر بخوانید »مقاله “ناتوانی در عصر حاضر” نوشتهی آلن بدیو/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
ناتوانی در عصر حاضر۱ در این گفتوگو تلاش بر این بوده است تا تمامی جنبههای حیاتی شرایط اروپا و بهویژه یونان بررسی شود؛ همانگونه که انتظار میرود ساختارهای بزرگ تاریخی درگیر از جمله سیاستهای ویژهی تهاجمی سرمایهداری معاصر، ضعف مشترک …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “باران تابستان” نوشتهی مارگریت دوراس
سروکلهی معلم پیدا میشود. به طرف ارنستو نمیرود، میرود کنار خبرنگار. همه ساکتاند. در این سکوت طولانی که همه ساکتاند، مادر شروع میکند به زمزمهی آواز نوا، بیکلام، آهسته، درست مثل اوقاتی که تنها است یا در کنار امیلیو، درآن …
بیشتر بخوانید »مقاله «هویت، مادر، روشنفکر» از «گیل وایس» _ بخش دوم
مادرانِ / روشنفکران – دگرگونیهای یک هویت دوگانه (۲) در نخستین بخش از این نوشتار، نویسنده از چگونگیِ برساختهشدنِ هویت بحث کرد. در این بخش او این مسئله را بررسی میکند که هویتهای «مادری» و «روشنفکری» تا چه اندازه همدیگر …
بیشتر بخوانید »شعر «ضجه» از «هیوا باجور»
چه کنم با کاش که مثل مرگ فامیل نزدیک من است؟ دستم آخ راست کرده تا بی تنهام کند با جیغ گذاشته رفته خانه بی چمدان و کفش که مثل خمپاره یک پات اینجا و یکی آنجا با جنگ فرار نکرده جز …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “مه دره و گرد راه” نوشتهی مهشید امیرشاهی
چند پرنده سفید، به سفیدی مهی که در چین تپهها و لابهلای برگها جا کرده بود، در هوا بال زدند و چرخیدند. زن به بهانه دنبال کردن یکی از آنها به طرف مرد برگشت. مرد جاده را نگاه میکرد. زن …
بیشتر بخوانید »شعر «برای نوشتنِ آخرین کلماتم» از «ان سکستون»
برای نوشتنِ آخرین کلماتم آنها که فقط برای تواند، آنها را در یخدان میگذارم جای امنی کنار نوشیدنیها و گوجهفرنگیها و شاید آنها آخرین کلمات باشند نامههای قدیمیِ ذوبشده به شکل زنبوری سیاه درمیآیند تنپوش شب به آنی چون کاغذ …
بیشتر بخوانید »مقاله «تنگناهای هویت مادر / روشنفکر» از «گیل وایس» _ بخش اول
مادرانِ / روشنفکران – دگرگونیهای یک هویت دوگانه (۱) در بسیاری از فرهنگها و سنتها این نظر نهفته است که کار اندیشگی کاری مردانه و پدرانه است و با زنانگی و مادرانگی نمیخواند. در این نوشتار که در سه بخش …
بیشتر بخوانید »معرفی فاحردین شهو«Fahredin Shehu» و چند شعر از او
فاحردین شهو در سال ۱۹۷۲ در شهر کوچک راهوک درکشور کوزوو به دنیا آمد. او در دانشگاه پریشتینا با درجه لیسانس در رشته شرقشناسی، سپس با درجه فوق لیسانس در رشته ادبیات فارغ التحصیل شد. وی در حال حاضر مشغول …
بیشتر بخوانید »