خانه / شعر / شعری از “بهاره نوروزی سده”

شعری از “بهاره نوروزی سده”

خاطره می‌شوم
تو را داد می‌کشند
درخت‌ها
و گنجشک‌ها بر فراز خانه‌ی‌مان
آوازهای مرده را
تو می‌مانی
میان راه
من
کنار دست‌هایت
دردهای تازه‌ای پیدا می‌کنم
قسم به اصفهان
که نصف جهان
در اندوه زاینده‌اش آه می‌کشند
قسم به دلگیری کاشی‌های آبی‌اش
اسید که حرف تازه‌ای نیست
ببند چشم‌هایت را
می‌خواهم
دوباره خودت شوی
و درخت‌ها، انگورهای مست بدهند
پستان من
حرف‌های زیادی
برای دختران نزاییده‌ام به دوش می‌کشد

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *