خانه / نقد شعر / نقدی بر شعر لولیا قهرمانی نوشته‌ی ساحل نوری

نقدی بر شعر لولیا قهرمانی نوشته‌ی ساحل نوری

“شتر”

همیشه پای دار
اشک می‌بافتم
و تا سپیده دم روی هر رج
چشم می‌گذاشتم
گلیم خانه‌ کوتاه
پای من اما بلند بود
باید از آب می‌گرفتم
گلیم دیگری
ولی پدر با لگد
فرمان ایست می‌داد
و نمی‌‌دانست که من
قالی کرمانم!
بعدن که قد کشیدم
پدر شد قالی کاشان
طوری که هر چه می‌زدم لگد
تکان نمی‌خورد
اما خودم
که دیگر نبودم اهل کرمان
درد می‌بافتم
و تنهایی‌م
دست از پا درازتر
پینه می‌بست

شاعر: لولیا قهرمانی

نقدی بر شعر لولیا قهرمانی نوشته‌ی ساحل نوری

هنگامی که اسم شعر به شکلی متفاوت از مفهوم کلی شعر بیان می‌شود نمایانگر این است که مولف سعی داشته ذهن مخاطب را به سمتی هدایت کند که گره ذهنی شکل گیرد و مخاطب به دنبال چرایی انتخاب ورودیه و کشف آن در متن بپردازد.
شتر حیوانی‌ست سخت جان که در گرما و بی‌آب و غذا طاقت می‌آورد و قدرت برابری با شرایط سخت دارد و این ویژگی به طور غریزی درش نهادینه شده. ارتباط معنایی این اسم با موتیف مقید شعر در اینجا مشخص می‌شود که مولف سعی بر این داشته که با این نامگذاری، نشانه‌ای از مفهوم کلی شعر را در ابتدا به مخاطب بدهد.
موتیف مقید همانطور که اشاره کردم سختی و مقاومت است که جز به جز در کل اثر به آن می‌پردازم.
همیشه پای دار
اشک می‌بافتم
و تا سپیده دم روی هر رج
چشم می‌گذاشتم
در سطر اول کلمه‌ی دار بیان می‌شود که مولف با استفاده از تکنیک بازی زبانی حالتی چند معنایی به آن بخشیده که نتیجه‌ی آن، خوانشی‌ست چند وجهی و چند تعبیری با ارتباط معنایی بین خوانش‌ها که به زیبایی در متن حل شده.
دار به معنای طناب دار
دار به معنای دار قالی
دار به معنای دار مکافات یا همان زندگی.
در این بخش مولف دار قالی را به مثابه طناب دار و دار مکافات در نظر گرفته که عمر و چشمانش را پای آن گذاشته، داری که در آخر طناب دارش می‌شود و او را به دار می‌کشد. در این بخش ارتباط معنایی بین دار، بافتن، رج وجود دارد.
گلیم خانه‌ کوتاه
پای من اما بلند بود
باید از آب می‌گرفتم
گلیم دیگری
ولی پدر با لگد
فرمان ایست می‌داد
و نمی‌‌دانست که من
قالی کرمانم!
این بخش رابطه‌ی ترامتنی دارد با ضرب المثل پا از گلیم خود دراز کردن که کنایه از رعایت کردن حد و حدود است. شاعر در سطر اول و دوم حدود خودش را فراتر از خانه‌ای که در آن زندگی می‌کند به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که محدودیت خانه برایش دردآور است و قصد رهایی دارد.
در سطرهای بعدی این بخش، باز شاعر با بازی زبانی، ضرب‌المثلِ گلیم خود را از آب کشیدن را به زیبایی به میان شعر کشانده که علاوه بر ارتباط معنایی که با دو سطر بالایی خود برقرار می‌کند به سطرهای ابتدایی شعر هم مرتبط است و فرم منسجمی با آن‌ها می‌سازد.
این شعر به شکل روایت گونه‌ای به تصویر کشیده شده که مولف مراحل سختی را در سطر سطر آن نمایش می‌دهد و به تصویر می‌کشد در این بخش همانطور که قبل‌تر اشاره شد شاعر که از محدودیت گریزان و خسته است برای رهایی تلاش می‌کند.
ولی پدر با لگد
فرمان ایست می‌داد
و نمی‌‌دانست که من
قالی کرمانم!
ارتباط معنایی که بین قالی کرمان و لگد پدر برقرار است رابطه‌ی ترامتنی دارد با داستان قالی کرمان که هر چقدر پا و لگد بخورد ارزش و عمرش بیشتر می‌شود و رج‌هایش بیشتر جا می‌افتد. در تعبیر و تاویل این بخش شاعر به مثابه قالی کرمان فرض شده که با لگد و فرمان ایست و محدودیت پدر نه تنها باز نمی‌ایستد بلکه مقام‌تر و محکم‌تر هم می‌شود. در اینجا چرایی نام شعر بر مخاطب آشکار می‌شود و در نتیجه‌ی آن می‌شود به این کشف رسید که چرا شاعر نام شتر را انتخاب کرده است.
بعدن که قد کشیدم
پدر شد قالی کاشان
طوری که هر چه لگد می‌زدم
تکان نمی‌خورد
در این بخش شاعر بالغ شدن را به تصویر می‌کشد، حالا اوست که به پدر لگد می‌زند و دیگر نمی‌توانند محدودیتی برایش قائل شوند. اما سطر آخر را می‌شود از چند وجه بررسی کرد: تکان نخوردن به معنای بی‌تفاوت بودن به گونه‌ای که لگد در پدر دیگر اثری ندارد و حالا که جوانی شاعر گذشته است دیگر بی‌تفاوتی پدر فرقی نمی‌کند.
و از طرف دیگر تکان نخوردن می‌تواند به مفهوم مردن هم باشد و مولف قصد دارد بگوید دیگر کار از کار گذشته و همه‌چیز تمام شده.
اما خودم را
که دیگر نبودم مال کرمان
درد می‌بافت
و تنهایی‌م
دست از پا درازتر
پینه می‌بست…
در بخش آخر، شاعر که حالا دیگر قالی کرمان هم نیست و لگد‌ها درش اثر می‌گذارند و حالا دار قالی، دار مکافاتش شده که فقط درد می‌بافدش و تنهایی و پوچی زندگی بر او مستولی شده و دیگر جانی برایش نمانده تا تقلای بیشتر کند و حالا او دست از پا درازتر است.
دست از پا درازتر ارتباط ترامتنی دارد با ضرب المثل دست از پا درازتر بودن به مفهوم بی‌فایده بودن که ارتباط معنایی برقرار می‌کند با (پاهای من بلند بود و تکان نخوردن)
شاعر در این سطرها بیهودگی و تلف شدن زندگیش را به تصویر می‌کشد و داری که درد می‌بافد تا جایی که دست‌ها پینه ببندند و از کار بیافتند.
این شعر روایتی‌ست تصویری از جنگی میان دو نسل و دو ایده که به پوچی می‌گراید. دوآلیستی سنت و مدرنیته که در جامعه‌ی ما به وضوح می‌شود در اکثر خانواده‌ها آن را لمس کرد. جنگیدن برای حداقل‌ها و برون رفت از این فضای سنتی موتیف آزادیست که در طول شعر جریان دارد و مخاطبی که جدا از این تصاویر نیست به خوبی می‌تواند آن را تصویر و با آن فضا ارتباط برقرار سازد.

ساحل نوری

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *