خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : نقد پساساختارگرایانه

بایگانی/آرشیو برچسب ها : نقد پساساختارگرایانه

«سیب‌ و سنگ، بالا و پایین» نگاهی به شعر «تعارف» از «مرجان دشتی شولی» نویسنده: «لیلا بالازاده»

«تعارف» یک تکه از دو قسمت مساوی یک لایه از شکم یک لایه از پوستش می‌کند و اضافه‌ را در بشقاب چاقو در دستش تعارف می‌تراشد برام تعارف همان گاز معروف نبود که برای آن سیب‌زمینی پوست می‌کند حوا؟ حالا …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر “آلزایمر عشقی” نوشته‌ی رضا اسدی/منتقد: لولیا قهرمانی

“آلزایمر عشقی” مترو یا ذهن تو اصلا چه فرق می‌کند فرق از وسط باز یا که موهای جلویت را کوتاه کرده باشی مرغ‌ها زودتر از خروس‌ها بیدار می‌شوند اما خروس‌خوان صبح مهم است که بیدار می‌شود مترو یا ذهن تو …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر “باز بسته” نوشته‌ی لیلا بالازاده/ منتقد: منصور بابالویان

باز بسته پرانتز باز پرانتز بسته هربار که مدادک اشاره‌ای می‌کند به سمت شست خبردار از گوشه‌ی چشم نگران‌ش به روده‌های دراز اطراف مداد را سُر لای دو عضله‌ی هلالی منقبض هر چه می‌نویسد باز هم خالی‌ست با رهایی از …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر “خمپاره” اثر هیوا باجور/ منتقد: لیلا بالازاده

خمپاره افتاده ام تخت مثل یک خمپاره لخت که هی گود می شود در خود من غمی بزرگم که هیچ کلمه ای  نام کوچکم را نمی گوید اما تو صدایم کن جنگ تا از یاد ببرم همه را این سطرهای …

بیشتر بخوانید »

نقدی بر شعر لولیا قهرمانی نوشته‌ی ساحل نوری

“شتر” همیشه پای دار اشک می‌بافتم و تا سپیده دم روی هر رج چشم می‌گذاشتم گلیم خانه‌ کوتاه پای من اما بلند بود باید از آب می‌گرفتم گلیم دیگری ولی پدر با لگد فرمان ایست می‌داد و نمی‌‌دانست که من …

بیشتر بخوانید »

نقد شعری از «هیوا باجور» نوشته‌ی «محمد مروج»

یک پام که روی میز افتاده آقا آن یکی هم مثل بام، هوا دارد برای شام فردا این پا و آن پا «بکنم یا نه؟» از کجا دارد آب می‌خورد این بغض سری دارم که دل می‌کند «یادم نمی‌رود» هم …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر «جبر» نوشته‌ی مرجان دشتی شولی

«جبر» میانِ این وسط آن‌قدر خودم را نمی‌کنم پیدا که شکایت از من چنان شاکی.. شبیه آن یکی‌ست که دستم را گرفته بی‌هوا دو تنهایی بالای پُل قدم‌های بی‌صدا کنار گرفته از زمین و زمان جایی برای اتفاق از آن …

بیشتر بخوانید »

خوانشی دیگر از شعر عارف حسینی نوشته‌ی منصور بابالویان

خوانشی دیگر از شعر عارف حسینی نوشته‌ی منصور بابالویان 《تاکسی》 تهران به تهِ رانش می‌نازد… من این کوچه را سر و ته کرده‌ام… خیالی که از تو گذشت، از همه چیز گذشت… باد، باران، یاد یاران، گور پدر مرده‌ای که …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر «طلا» از مهدی قاسمی منتقد: لیلا بالازاده

طلا ۱ از سری که به اشتباه کرده‌ای تن بیرون در ازای مبلغی ناچیز به خانه می‌آیی مثل ماشینی قسطی بر تخت‌خواب می‌کوبی و رنگت می‌پاشد بر دیوار. ۲ قسم به سپیده‌/دمی ‌که می‌درخشد گونه‌هاش زنگ می زند بعد این… …

بیشتر بخوانید »

نقد شعری از حسین نظریان، منتقد پویان فرمانبر

این چمدان لعنتی کوچک‌تر از آن است که تمام خاطره‌ها در آن گنجانده شود کوچک‌تر از آن که تمام زیبایی‌ات را به خاطر سپرده باشم در این اتاق کوچک دردها بزرگ به نظر می‌رسند مردها کودک مرزها کوچک بی‌شک تردید …

بیشتر بخوانید »