طاغی لانهای کاشتهام گذاشتهام در اتاق که مثل چالهای مچاله کند مرا در منی که اتو گرفته باشد زیر چروکیاش را و انداخته باشد روی چوبی که زمین نخورد به شخصیتم بر نمیخورد به آنکه وقتی تنش میروم به تنگی …
بیشتر بخوانید »ناخن_لولیا قهرمانی
ناخن” مثل یک پشم پرت شدم از تنش و در جوابِ کمک کسی نگفت آمدم بعد از او این زندگی امن نشد دیگر و من که مثل ناخن میشکستم مدام دیگر به هیچکس نگفتم بمان باریک شدم شکل این گردن …
بیشتر بخوانید »شعر کال از لیلا بالازاده
“کال” من اولین بارِ پدرم بودم دستِ کجِ لیلا دراز شد و سیب کال را… نرسیدم… من هر چه دویدم هر چه تیک هر چه تاک نرسیدم… مادرم ویاگرا پای درختِ سیب ریخت و من انحراف را به جان زاویهها …
بیشتر بخوانید »شعر نقاب از پویان فرمانبر
نقاب هیچ شعری مثل درواقع واقعیتر از چهطور بگویم نیست درواقع شاعر مثلْ نیست همان خالص که منطقن حرفی نمیزند تا حرفهای دیگری بزند ما گمشده در راهیم یعنی اینکه توراهیم و نمیشویم همانطور که میدانید شاید بزک حقیقتن تنها …
بیشتر بخوانید »