خیلی از ما ممکن است در دورههایی از زندگیمان تحت تأثیر جو زمانه یا دوستان و اطرافیانمان به چیزهای عجیب و غریب معتقد شویم. معمولاً در گذر زمان آن فکرها از سرمان میافتد و زندگیمان به راههای تازهای کشیده میشود. …
بیشتر بخوانید »مصاحبه “دموکراسی، نولیبرالیسم و دیوارهای مرزی: گفتوگو با وندی براون درباره نظریه سیاسی و زندگی و آثارش”
وندی براون (متولد ۱۹۵۵)، نظریهپرداز سیاسی و استادتمام علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا (برکلی) است. حوزه کار او در زمینه نظریه سیاسی مابعد فوکویی، مطالعات انتقادی حقوق و نظریه فمینیستی است. او با خوانشی تازه از مارکس و فوکو پارادایمهای …
بیشتر بخوانید »شعری از شاملو/ برگردان انگلیسی: مروارید اکبری احمد
آن که میگوید دوستت دارم خیناگر غمگینیست که آوازش را از دست داده است ای کاش عشق را ، زبان سخن بود… هزار کاکلی شاد در چشمان توست هزار قناری خاموش در گلوی من عشق را ،ای کاش زبان سخن …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “صدایی که مرا برد” نوشتهی معصومه عالی
_ لعنت به شما، کار و زندگیمو ازم گرفتین، کاه و یونجهتون زیاد شده جفتک میندازین؟! ….. از پشت پنجره به عقب رفتم،صدای مرگ بر شاه ، مرگ بر شاه توی سرم پیچید، روی مبل نشستم و گوشی تلفن را …
بیشتر بخوانید »یک شعر از «اسماعیل علیپور»
هیچ هم اتفاقی هیچ هم اتفاقی نیست آمدن این گنجشکها روی شاخههای من دارند چیزی چیزی دارند میگویند زیر دست من و این درختان که افتادهاند پشت سر هم ردیف هیچ فعلی ندارند و هیچ فعل فرقهای هم ندارم من …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “درشتی” نوشتهی علی اشرف درویشیان
پسرک تیغهی چاقو را در ساقهی بلند نِی نشاند و روی دسته فشار آورد. چاقو هنوز در جانِ نی بود که برقی بر تیغه لغزید و بازتاباش در چشم پسرک نشست. رعد غرید. ناگهان رگباری تند بر نیزار پاشیده شد …
بیشتر بخوانید »گفت و گوی عزت گوشهگیر با الن سیکسو HELENE CIXOUS فیلسوف و تئوریسین فرهنگی
در اکتبر سال ۲۰۰۳ دانشگاه نورت وسترن در Evanston از الن سیکسو دعوت کرده بود تا به مدت یک هفته سخنرانیهای مختلفی در دانشگاه داشته باشد. دوستی که در همان دانشگاه به تدریس ادبیات مشغول است، وقتی هیجان مرا از …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “آلزایمر عشقی” نوشتهی رضا اسدی/منتقد: لولیا قهرمانی
“آلزایمر عشقی” مترو یا ذهن تو اصلا چه فرق میکند فرق از وسط باز یا که موهای جلویت را کوتاه کرده باشی مرغها زودتر از خروسها بیدار میشوند اما خروسخوان صبح مهم است که بیدار میشود مترو یا ذهن تو …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “دوشیزه” نوشتهی ماریو بارگاس یوسا
همسن و سال ژولیت شکسپیر است، چهارده سال دارد و مثل ژولیت سرگذشتى فاجعهبار و رمانتیک. زیباست، بهخصوص اگر از نیمرخ تماشایاش کنى. صورت کشیده و زیبایاش با گونههاى برجسته و چشمهاى درشت و کم و بیش بادامى نشان از …
بیشتر بخوانید »شعر “اگر برای تو رخ دهد” نوشتهی ماریکه لوکاس ریج نولد
“اگر برای تو رخ دهد” چطور به خواب میروی وقتی گوسفندی را گرفتهای زیر؟ نشسته بر لبهی تخت دستهای سردت را مثل استیکی خام گذاشتهای بر چشم و میلرزی به خودت دستش نصف پرتقالی که زانویت را فشار میدهد محکم …
بیشتر بخوانید »نقد شعری از هیوا باجور/ منتقد: پویان فرمانبر
افتادهام روی لم با دیکتاتورترین آغوش دنیا و در من که دستهام دمکرات کشیده حرفها زده مرا برده از من با آن یکی را هم یکی در این خطها که داری به بردهها میزنی هر روز پاهات را برداشته قدم …
بیشتر بخوانید »مقاله”لنین و الکتریسیته” نوشتهی ژان لوک نانسی
شاید نظرگیرترین جمله لنین، جملهای که مقدر بود پشت سر هم نقل و تفسیر شود و حتی دستمایه برخی آثار هنری قرار گیرد، همان است که به صورت ذیل شهرت یافته: «کمونیسم عبارت است از حاکمیت شوراها به اضافه برقرسانی». …
بیشتر بخوانید »