نقد داستان کوتاه «مهسعید» نوشتهی ساحل نوری منتقد: محمد مروج برای خواندن داستان به انتهای نقد مراجعه کنید. _______________________ اکثر انسانهای عادی و نرمال در مواجهه با هر پدیدهای درپی آنند که با تجزیه و تحلیل معنایش را بفهمند. یعنی …
بیشتر بخوانید »نقد کتاب داستان «سرنثار» نوشتهی «مازیار عارفانی»/ منتقد: «محمد مروج»
در همهی فرهنگها انسانهایی هستند که بود و نبودشان به چشم نمیآید. کسانی که ناخواسته زیر چرخهای حکومت له میشوند و ردی ازشان باقی نمیماند. آنها به خواست خود به دنیا نمیآیند و مجبورند در تمام طول زندگی بدوند برای …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “خیانت کن به مادر” نقدی بر مجموعه شعر «در دست انتشار» نوشتهی محمد مروج
اسطوره یکی از مهمترین ابزارهاییست که نهادهای قدرت از طریق آن بر مردم یک سرزمین حکمرانی میکنند. آنها بهطور هدفمند از این ابزار در مقاطع مختلف بهره میگیرند تا سلطهشان مدام باشد. اسطورهسازی و اسطورهپروری میتواند دائمی یا مقطعی باشد …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “سیاهتر از کلاغ” نوشتهی محمد مروج
نگاهی به شعر«این برف» از مهرداد فلاح نویسنده: محمد مروج «این برف» این برف کلاغ میخواهد هرچه سیاهتر که بنویسی بهتر مشتی سنگ هم بردار وگرنه آنقدر که چشم هرچه آدم کور به قارقار نگاه کن! ببین چقدر شلوغ کردهاند …
بیشتر بخوانید »نقد شعری از «هیوا باجور» نوشتهی «محمد مروج»
یک پام که روی میز افتاده آقا آن یکی هم مثل بام، هوا دارد برای شام فردا این پا و آن پا «بکنم یا نه؟» از کجا دارد آب میخورد این بغض سری دارم که دل میکند «یادم نمیرود» هم …
بیشتر بخوانید »نقد شعر «لیلال» منتقد محمد مروج
«لیلال» زندگى داستان است عاشقانه ولى بىلیلى هر صفحه را که مىخوانى حوّاى تازهاى گم مىشود بعد کتاب ورق مىخورد و زن که لم داده روى کاناپه هى مىرود از این کانال به آن یکى که خانه از این بیش …
بیشتر بخوانید »نقد داستان شب از محمد مروج
شب شب است و حالا که دارم این حرفها را مینویسم، نوشتههای روی دستم، خطوط بیمعنی و خندهدار، شبیه مسیر حرکت جانوری شده است که کور است و در نهایت درماندگی دست و پا میزند. لاکهای روی ناخنهایم خش دارد …
بیشتر بخوانید »