خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : ساحل نوری (صفحه 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : ساحل نوری

داستان کوتاه “این یک داستان نیست😏😏” نوشته‌ی ساحل نوری

کار از آنجایی خراب شد که عمه خانم با کفش‌های تَق‌تَقی پاشنه بلندش محکم کوبید بر سر مادر که گوشه‌ی حیاط مثل کرم در پیله کز کرده بود. شوهر عمه وقتی بادمجان پای چشمَش از هندوانه بزرگتر شد چهارپایه‌ی فلزی …

بیشتر بخوانید »

نقدی بر شعر لولیا قهرمانی نوشته‌ی ساحل نوری

“شتر” همیشه پای دار اشک می‌بافتم و تا سپیده دم روی هر رج چشم می‌گذاشتم گلیم خانه‌ کوتاه پای من اما بلند بود باید از آب می‌گرفتم گلیم دیگری ولی پدر با لگد فرمان ایست می‌داد و نمی‌‌دانست که من …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه «من آن گاوم» نوشته‌ی ساحل نوری

من آن گاوم جرینگ جرینگ… نعره‌ی جمعیت صدای مرگ می‌دهد، مخلوط پوست و خون از لابه‌لای زنجیرهایی که حالا قرمز شده… جرینگ جرینگ… تن‌های لخت، لرزش سینه‌ها، تلو‌تلو می‌خورند… جرینگ جرینگ… عرق و جوراب نشسته قاطی با گلابی که بوی …

بیشتر بخوانید »

مقاله‌ی «مفهوم دیگر بودن» نوشته‌ی ساحل نوری

میخائیل میخائیلویچ باختین فیلسوف روسی ادبیات بود که آثار تأثیرگذاری در حوزه‌ی‌ نقد و نظریه‌ی ادبی نوشته است. اصطلاحات «گفت‌وگویی» و «گفت‌وگوگرایی» اغلب به مفاهیمی مرتبط است که میخائیل باختین از آن در اثرش در بابِ تئوری ادبی (تخیّل گفت‌وگویی) …

بیشتر بخوانید »

نقدی بر داستان «ایران خانم» اثر ساحل نوری/ منتقد: امیر علی‌پور

تشویش و اضطراب درونی هر نویسنده حاصل ناموزونی شرایط، تاریخ و بحران حضور او در جهان است. این بحران هم می‌تواند درونی باشد و مربوط به ذات زندگی، هم می‌تواند از شرایط بیرونی تحمیل شود و او را دچار تزلزلی …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه سیزیف از ساحل نوری

وقتی رسیدند مرده بودم، درست همان‌جا که سگ صاحب‌َش را پیدا نمی‌کرد و حتی نفس هم راهی به بیرون نداشت، خواستم که بمیرم. آدم‌ها جوری به‌هم چسبیده و درهم تنیده بودند که نمی‌شد جدا از هم تصورشان کرد، عده‌ای گم …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه ایران خانم از ساحل نوری

ایران ‌خانم روی نوکِ پنجه‌ ایستاده و لچک‌اش را لای دندان‌ چفت و با چشم‌های ریز کرده سر تا ته کوچه را رصد می‌کرد، منتظر بود مهمان بی‌خبرِ کفش‌های جفت کرده‌ای که صبح دیده بود هر لحظه از راه برسد. …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه کاغذ سفید از ساحل نوری

هر چه بیشتر نمی‌گفتم تندتر ورقه‌های سفید را توی صورتم تکان می‌داد. پنجره‌ای در کار نبود. میان اتاقی بزرگ که در آن جز تاریکی هیچ نریخته بودند روی صندلی قدیمی با پایه‌هایی که لق می‌زد نشسته بودم‌. دقیقن همانطور که …

بیشتر بخوانید »

مقاله‌ی زنانِ چینیِ ایران از ساحل نوری

زنان چینی ایران اوریانا فالاچی در بخشی از کتاب جنس ضعیف، زنان چین قدیم را با پاهایی که در هفت سالگی باید جا بماند و تنی که بجز پا فقط اجازه‌ی رشد دارد به تصویر می‌کشد. زنانی که از کودکی …

بیشتر بخوانید »

داستان سیگانوئو از ساحل نوری

سیگانوئو در کافه‌ایی دنج، نبش خیابان هفتم چادوزو شهر کوچک ورناتو در ایالت فرداوانو، قاره پورنسیا، کره‌ی شصت و هشتم از کهکشان راه طلایی متمایل به بنفش نشسته بود و به کاغذ قهواییِ رنگ رو رفته‌ی روی دیوارها زل زده …

بیشتر بخوانید »