خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : #آنتی_مانتال (صفحه 4)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : #آنتی_مانتال

شعر «قرمز» از «داوود کلهری»

لحظه‌ای چند پیش از چکاندن ماشه بر تپش‌های پرهراس خویش مرد به خاطر آورد: – آه… تلخ… تلخ… شیرش حرام بود مادرم و پدر هیچ نسبتی با من نداشت! دایه‌تم پیرزنی بود چروکیده با سینه‌های خشک و دستانی زمخت و …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر «لیلاو» از «محمد مروج»

«لیلاو» هزاران حرف دارد هر قطره اشک زن مى شود زبان وقتى که اشک مى بارد از تنهائىِ لیلا زمان به آدم وفا نکرد وگرنه لیلا که شیطان بشو نبود زیبائىِ دخترِ بعدى؟ نه! معشوق من بعدِ صد هزار سال؟ …

بیشتر بخوانید »

شعر «قطع‌ نامه» از «رضا شنطیا»

فکر می‌کردم بچه‌ی خوبی برای شعرهای تو هستم نبودم؟ فقط کمی با سطرهای برجسته‌ات ور رفتم و دستم را روی نقطه‌ی حسّاس اسمت گذاشتم از بنفش بدش می‌آمد! نه؟ تو اما دختر خوبی برای دست‌های من بودی دست‌های من دست‌های …

بیشتر بخوانید »

داستان «حصیرآبادی‌ها و یک نفر دیگر» از «ایمان مسگرزاده»

آفتاب کم‌رمق صبحگاه مه آلود که از پس تپه‌ی انبار باروت روی زاغه‌های حلبی و بلوکی حصیرآباد نشست، تقریباً کارش تمام شده بود. هن‌هن کنان و عرق ریزان به دسته‌ی موریانه زده‌ی بیلش تکیه زده بود و داشت به چرخ …

بیشتر بخوانید »

مقاله «رمانتیک بودن یا نبودن؛ پرسش‌هایی از تئوری روانکاوانه هنر» از «پوریا جهان‌شاد» 

مقدمه همه ما بارها و بارها این جمله را شنیده‌ایم که هنرمندان [۱]حساس‌اند. این جمله را طی سال‌های اخیر احتمالاً بیش از همه در برابر واکنش هنرمندان به مرگ و رویدادهای تراژیک شنیده‌ایم؛ جایی‌که هنرمند در برابر دوربین‌های تلویزیونی اشک در …

بیشتر بخوانید »

مقاله «وقتی که امبرتو اکو بر شانه‌ی غول‌ها ایستاد» از «کاستیکا براداتان»

حتماً شما هم وقتی می‌روید کتابخانه، آه بلندی می‌کشید و حسرت می‌خورید: «چقدر کتاب هست که من نخوانده‌ام». امبرتو اکو عاشق این احساس بود. او می‌گفت «هرچقدر هم سخت‌کوش باشی، هیچ‌وقت نمی‌توانی تمام دانسته‌های گذشتگان را بدانی. کتابخانه جای یادگیری …

بیشتر بخوانید »

بیانیه‌ی پایگاه ادبی آنتی‌مانتال؛ در حمایت از نشر الکترونیک

برگزاری لایوهای اینستاگرامی متنوع و کارگاه‌های مجازی مستقل و خلاصه استفاده‌ی بهینه از امکانات فضای اینترنت، اگر یگانه‌راه مبارزه با سانسور و گفتمان مسلط نباشد، بی‌شک بی‌فایده هم نیست. جهان امروز جهان لوح‌های توخالی‌ست و این قدرت است که تعیین …

بیشتر بخوانید »

شعر «شاتوت» از «بدری رحمی ایوب اوغلو»

(۱) شاتوتم، حبه‌انگور سیاهم، لولی‌ام نار‌دانه‌ام، نور‌دانه‌ام، دردانه‌ام درخت باشم اگر، شاخ و بار و برم و‌گر کندو، شهد من، شکوفه‌ام گناه من، وبال من زبان تو مرجان، زانوی تو مرجان، دندان تو مرجان جان بر سر عشقت نهاده ام …

بیشتر بخوانید »

مقاله «آیا فلسفه‌ی غرب ذاتاً نژادپرست است؟» از «برایان فان نوردن»

وقتی از دیوگنس، فیلسوف دوران باستان، پرسیدند «اهل کجایی؟»، در پاسخ گفت «اهل جهانم». با گذشت زمان و ظهور کانت و شاگردانش، آن جهان دو پاره شد: در یک سو غرب قرار گرفت و در سوی دیگر «هر آنچه غرب …

بیشتر بخوانید »

مقاله «ساختارگرایی و پساساختارگرایی» از «استوارت میل» و «علی رامین» (قسمت دوم)

ساختارگرایی تا حد زیادی از اصطلاحات به کار رفته در کتاب درس‌های زبان شناسی همگانی و نیز از روش شناسی آن بهره گرفته است. دالّ / مدلول، همزمانی / در زمانی، همنشینی/جانشینی، ساز و برگ ویژه‌ی تحلیل ساختاری‌اند. موضوعات مهمی …

بیشتر بخوانید »

مقاله «ساختارگرایی و پساساختارگرایی» از «استوارت میل» و «علی رامین» (قسمت اول)

مقدمه زیباشناسی و نقد زیباشناسی در برّ اروپا می‌تواند چهره‌ای بسیار متفاوت از چهره‌اش در انگلستان و امریکا ارائه کند. برای مثال، برخی نظریات زیباشناختی که در چند دهه‌ی اخیر در فرانسه مطرح شده‌اند، واکنش‌های بس خصومت‌آمیزی را در دنیای …

بیشتر بخوانید »

مقاله «تاریخ زشتی» از زبان «اومبرتو اکو»

اگر از شیطان بپرسید زیبایی چیست، او خواهد گفت یک جفت شاخ، چهار پنجه، و یک دم. زشت‌ها همیشه در تاریخ منفور بوده‌اند. افلاطون می‌گفت نباید دربارۀ زشتی‌ها حرف زد، چون روح را به فساد می‌کشانند. اما از زمان افلاطون …

بیشتر بخوانید »