“زنباش” عاشقتر از من است؟ به زنی که زندگی نامِ کوچکش با مردهای زیادی سرِ ستیز نداشته باشم اگر اینهم زندگی میشود آخر؟ به دردِ من که جز من نمیخورَد از هرکجا رفتم خودم را آنجا گذاشتم کسی برنداشت سر …
بیشتر بخوانید »شعر «در پاییز» از رضا براهنی
در پاییز شاخهها را زدهاند برگها را به زمین ریختهاند و شنیدم که زنی زیر لبش میگفت: « تو گنهکاری » باد باران زدهی زرد خزان « تو گنهکاری » دل من جنگل سبزی بود و در آن سر بهم …
بیشتر بخوانید »شعر “هرگز از یاد نبردیم آزادی و صلح را” از “یانیس ریتسوس”
“هرگز از یاد نبردیم آزادی و صلح را” حال چند سالیست که آوارهایم از جزیرهای خشک و بی آب و علف به جزیرهی خشک و بیآب و علفی دیگر در حال حمل چادرها بر پشتمان بیآنکه فرصت برپاکردنشان را داشته …
بیشتر بخوانید »مقاله “جامعهشناسی متن” از “پییر و. زیما”
“جامعهشناسی متن” (به مثابهی نظریهی ادبیات و فرانظریهی علمی) نویسنده: پییر و. زیما ترجمه: فرزانه ابوطالبیان چرا به جای اکتفا به رشتهی کمابیش نهادینهای همچون جامعهشناسی ادبیات یا هنر، از جامعهشناسی متن سخن به میان میآوریم؟ در «دربارهی جامعهشناسیِ …
بیشتر بخوانید »شعر «جغرافیا» از رائا آرمانتروت/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
جغرافیا ۱ به نوبت چاکراهایت را لمس کن و بگو: “هیچی منو شگفتزده نمیکنه.” ۲ هنگام تماشای سقوط بمبها در سوریه وخامت، و دلمشغولی را احساس میکنیم نه مثل قبل ۳ جان دان مینویسد: “تمام میکند مرا از آنجا که …
بیشتر بخوانید »مقاله “شخصیتپردازی در داستان” از “امیر شمس”
«شخصتپردازی در داستان» شخصیت کیست؟ تفاوت شخصیت با قهرمان در چیست؟ آدمی را در نظر بگیرید که کت و شلوار اتو کشیدهای به تن دارد و کیف چرمی قهوهایش را با کفشهای واکس خوردهاش سِت کرده است. نمای بیرونی این …
بیشتر بخوانید »شعر “روی کاغذی خشک که شسته باران، جوهر” از “ماریان بروک”
روی کاغذی خشک که شسته باران، جوهر… روی کاغذی خشک که شسته باران ، جوهر گیج میزند، اما تمام کلمات داغ خوردهاند. کوه و دهانهاش ماه و آبهای بر روی آن سوء تعبیریست از سطوح همواری که زمانی شبیه آب …
بیشتر بخوانید »شعر «بدن» اثر پویان فرمانبر
«بدن» مثل یک رود که از کجا ریخته بر ادامه غم شدهام در غرق و تختخوابم که آخرین سنگر است دیگر خواب نمیبیند مگر بیدار… با دستهام که مثل چرخوفلک بالا میروند برای پایین دست بدهم با کی؟ با چی؟ …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه «۳۶۰ درجه» از شکیبا معظمی
۳۶۰ درجه بالای سرش ایستاده بود مثل آل! فقط آن آلها آمدنشان ترسناک است و این یکی رفتنش. نمیتوان جلویش را گرفت. مثل وهم شبانه است. یک نفر دیگر زیر سایه سیاه خوابی خاکستری میکرد. این یکی نه چشمان قشنگی …
بیشتر بخوانید »مقاله «سیستم جانشینی و همنشینی از نگاه فردیناند دوسوسور» از «مهدی نادری»
«سیستم جانشینی و همنشینی از نگاه فردیناند دوسوسور» بحث در مورد سیستم همنشینی و جانشینی را میتوان در ادامهی مبحث نشانهشناسی مطرح کرد. به اعتقاد فردیناند دوسوسور، در زبان دو نوع پیوند، همنشینی و جانشینی وجود دارد و میتوان کل …
بیشتر بخوانید »نقد شعر «طلا» از مهدی قاسمی منتقد: لیلا بالازاده
طلا ۱ از سری که به اشتباه کردهای تن بیرون در ازای مبلغی ناچیز به خانه میآیی مثل ماشینی قسطی بر تختخواب میکوبی و رنگت میپاشد بر دیوار. ۲ قسم به سپیده/دمی که میدرخشد گونههاش زنگ می زند بعد این… …
بیشتر بخوانید »«اوی غایب» نگاهی به مجموعه شعر «عشق رحمتالله علیه» از مصطفا صمدی نوشتهی عارف حسینی
«اوی غایب» نگاهی به مجموعه شعر «عشق رحمتالله علیه» از مصطفا صمدی، نشر جوان، هرات، ۱۳۹۷ نویسنده: عارف حسینی پیش از اینکه چند شعر از این مجموعه را بخوانیم دوست دارم اینجا عشقبازی کنم، با عشق، بازی کنم، میگویند زبان …
بیشتر بخوانید »