خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات (صفحه 3)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات

مقاله “جامعه‌شناسی متن” از “پی‌یر و. زیما”

“جامعه‌شناسی متن” (به مثابه‌ی نظریه‌ی ادبیات و فرانظریه‌ی علمی) نویسنده: پی‌یر و. زیما ترجمه: فرزانه ابوطالبیان    چرا به جای اکتفا به رشته‌ی کمابیش نهادینه‌ای همچون جامعه‌شناسی ادبیات یا هنر، از جامعه‌شناسی متن سخن به میان می‌آوریم؟ در «درباره‌ی جامعه‌شناسیِ …

بیشتر بخوانید »

شعر “رأس ساعت سه” از “محمد آشور”

«رأس ساعت سه» اینجا هنوز ترس رأس ساعت سه ایستاده است در چار راه _چاره‌ای نبود_ ساعت سه بود… ایستادم پلیس قرمز بود… عقربه‌ها سبقت… اعداد له شده کسی برای رفتن نمانده است راه افتاده بود… همه‌جا سایه… تمام ساعت‌ها …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه «پرنده فقط یک پرنده بود» نوشته‌ی هوشنگ گلشیری

روزی بود و روزگاری و شهری بود به اسم علی آباد که چنین بود و چنان … تا آن روز که همه مردم این شهر از بهار و پاییز طلوع و غروب وخلاصه از اینکه بهارها این همه صدای پرنده …

بیشتر بخوانید »

شعر «تیر خلاص» از مریش

تیر خلاص عمود بر تیرک ستاره‌ شماره می‌… مثل وقتی که شب‌ در تاروپود پتو قاصدی می‌شد که پر می‌داد رویا را گوش‌ در چهارگوش تیر می‌کشید یک، دو، سه…. تمام نمی‌شد زوج یا فرد حلقه‌ها بی انگشت حک شده …

بیشتر بخوانید »

داستان “دوشس و جواهرفروش” از “ویرجینیا وولف”

“دوشس و جواهرفروش” الیور بیکن در بالای خانه‌ای مشرف به گرین پارک زندگی می‌کرد. او آپارتمانی داشت؛ صندلی‌ها که پنهان‌شان کرده بودند، در زوایایی مناسب قرار داشتند. کاناپه‌ها که روکی برودری دوزی شده داشتند، درگاه پنجره‌ها را پر کرده بودند. …

بیشتر بخوانید »

چهار شعر کوتاه از پویان فرمانبر

۱ معنا آویزان‌‌ند همه مثل لباس فقط یک لخت می‌‌داند چوب‌لباسی همان دیوار است ___________________________________ ۲ صندلی صندلی صدا می‌خورَد «الو؟ اشتباه گرفتید آقا» صندلی می‌شکند «مگه نگفتم دیگه دوسِّت ندارم؟ مزاحم نشو لطفن! » صندلی نیست نبوده هرگز «بله! …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه کاغذ سفید از ساحل نوری

هر چه بیشتر نمی‌گفتم تندتر ورقه‌های سفید را توی صورتم تکان می‌داد. پنجره‌ای در کار نبود. میان اتاقی بزرگ که در آن جز تاریکی هیچ نریخته بودند روی صندلی قدیمی با پایه‌هایی که لق می‌زد نشسته بودم‌. دقیقن همانطور که …

بیشتر بخوانید »

شعر فاتحه مع‌الصوات از مصطفی صمدی

فاتحه مع‌الصوات نه دستی به زر به پیکی به سر نه یاری به بر ما این‌قدر گشاد بوده‌ایم که خطایی نکرده بگا رفته باشیم این چند سال که گذشت من اما از گذشته نمی‌گذرم یک روز تنها گیرت می‌کنم و …

بیشتر بخوانید »

شعر تمهید از شروین شهریاری

“تمهید” خانه را که برعکس کنی تو می‌دانی بالای آن همه حقیقت نگاه می‌کنم به کسی که در زیر زمین خانه‌ام خانه‌ای می‌سازد و می‌رود ابرو انداخته بالا به آشپزخانه می‌رسد و از کرم ونگوگ زده بیرون می‌پرند سیب زمینی‌ها …

بیشتر بخوانید »

مقاله‌ی قانون؛ این زندان انتزاعی از پویان فرمانبر

«قانون؛ این زندان انتزاعی» اعلام عجز و لابه از هیولایی متافیزیکی و تحلیل بی کاربرد از وضعیت اعمال زور در جهان امروز و نهایتا مخاطب را با هجمه‌ای از ترس و انفعال تنها گذاشتن، اگر فضای غالب بر اکثر مقالات …

بیشتر بخوانید »

داستان سیگانوئو از ساحل نوری

سیگانوئو در کافه‌ایی دنج، نبش خیابان هفتم چادوزو شهر کوچک ورناتو در ایالت فرداوانو، قاره پورنسیا، کره‌ی شصت و هشتم از کهکشان راه طلایی متمایل به بنفش نشسته بود و به کاغذ قهواییِ رنگ رو رفته‌ی روی دیوارها زل زده …

بیشتر بخوانید »