خانه / شعر جهان / شعر “او محبوبش را فرامی‌خواند به آرامش” نوشته‌ی ویلیام باتلر ییتس/برگردان گروه مترجمین آنتی‌مانتال

شعر “او محبوبش را فرامی‌خواند به آرامش” نوشته‌ی ویلیام باتلر ییتس/برگردان گروه مترجمین آنتی‌مانتال

«او محبوبش را فرامی‌خواند به آرامش.»

می‌شنوم اسبان ظلمانی را،
یال‌های بلندشان به‌لرز،
سم‌ها آبستن غوغا،
چشم‌ها سپیدرخش؛
بالاسویشان شمال،
می‌گشاید شب سمج و خزان را،
و شرق، خوشی نهانش را پیش از دمیدن صبح،
می‌تراود غرب،
با ژاله‌های بی‌رنگ و آه‌های میرنده،
و جنوب
فرومی‌ریزاند گل‌های رز
از میان آتشی خونین:
وای ای پوچی خواب، امید، رویا، و امیال بی‌پایان،
سواران ناکامی
در گِل سخت فرو می‌روند:
محبوب من، چشمانت را نیم‌خفته، و تپشت را
همگام دلم دار،‌
و فرو ببار گیسوانت را بر سینه‌ام،
غرقه کن ساعت تنهای عشق را
در ژرفای سپیده‌دم آرامش،
و بپوشان یال‌های متلاطم
و سم‌های پرآشوب‌شان را.

– ویلیام باتلر ییتس، ۱۸۹۶

He Bids His Beloved Be At Peace

I hear the Shadowy Horses, their long manes a-shake,
Their hoofs heavy with tumult, their eyes glimmering white;
The North unfolds above them clinging, creeping night,
The East her hidden joy before the morning break,
The West weeps in pale dew and sighs passing away,
The South is pouring down roses of crimson fire:
O vanity of Sleep, Hope, Dream, endless Desire,
The Horses of Disaster plunge in the heavy clay:
Beloved, let your eyes half close, and your heart beat
Over my heart, and your hair fall over my breast,
Drowning love’s lonely hour in deep twilight of rest,
And hiding their tossing manes and their tumultous feet.

-William Butler Yeats, 1896

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *