مقدمه ژان فرانسوا لیوتار (۱۹۹۸-۱۹۲۵) در کتاب وضعیت پسامدرن از گفتمانهای مختلف به عنوان بازیهای زبانی یاد میکند. لیوتار در نقد فراروایتها از دستاوردهای دو فیلسوف مشهور، لودویک ویتگنشتاین و توماس کوهن بهره گرفته است. او مفهوم بازیهای زبانی را …
بیشتر بخوانید »“دوراهی” نقد شعر “طلسم” اثری از سامان بختیاری نوشتهی لیلا بالازاده
«طلسم» کاتی کوتی کلماتی کاتی کوتی کلماتی کلماتی رونده در راهی دور تا راهی دورتر از دور کلماتی چسبنده بر پایی لنگ از ابتدای این دروازه درهایی بسته تا دردی ناقص انسانی ناقصتر من میرسم نمیرسم میرسم نمیرسم میرسم نمیرسم …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “خیانت کن به مادر” نقدی بر مجموعه شعر «در دست انتشار» نوشتهی محمد مروج
اسطوره یکی از مهمترین ابزارهاییست که نهادهای قدرت از طریق آن بر مردم یک سرزمین حکمرانی میکنند. آنها بهطور هدفمند از این ابزار در مقاطع مختلف بهره میگیرند تا سلطهشان مدام باشد. اسطورهسازی و اسطورهپروری میتواند دائمی یا مقطعی باشد …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “مخاطب تبدیل به تصویر میشود” نگاهی به شعر «بارانی» از بهزاد زرینپور/ نویسنده: پویان فرمانبر
«بارانی» به اینجا که رسیدی آینهها به تو پشت میکنند بههم میخورد آرایش گامهایت برمیگردی چیزی از قدمهایت به یاد زمین نمانده است به کولهپشتیات دست میبری جز مشتی خاکستر به چنگ نمیآوری جایی پا گذاشتهای که بهجای نام داغ …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “صاحب این خانه کیست؟ ” نگاهی به شعر «صاحبخانه» از علیرضا کاهد/ نویسنده: لیلا بالازاده
صاحب این خانه کیست؟ نگاهی به شعر «صاحبخانه» از علیرضا کاهد نویسنده: لیلا بالازاده «صاحبخانه» واردنشده میخواهی از همه اعتراف بگیری: «چرا خونه تاریکه؟» کلیدها را میزنی مهتابی به لکنت میافتد ولی بالاخره به حرف میآید و همهچیز روشن میشود …
بیشتر بخوانید »“واشکافی ناسازههای ویرانساز” نگاهی به مجموعهی «در دست انتشار» اثر پویان فرمانبر/ نویسنده: منصور بابالویان
حضور ناسازهها در ساختار شعر به معنا شوک وارد میکند و درونمایهی اثر بهسمت سابورژن/ویرانسازی سوق داده میشود که اینکار بسیاران (hoi polloi) را فراری میدهد؛ تو گویی یک اوندینیست در اوج لذت کاریِ خود آنها را بهشاشیدن وا داشته! …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “سیاهتر از کلاغ” نوشتهی محمد مروج
نگاهی به شعر«این برف» از مهرداد فلاح نویسنده: محمد مروج «این برف» این برف کلاغ میخواهد هرچه سیاهتر که بنویسی بهتر مشتی سنگ هم بردار وگرنه آنقدر که چشم هرچه آدم کور به قارقار نگاه کن! ببین چقدر شلوغ کردهاند …
بیشتر بخوانید »«سیب و سنگ، بالا و پایین» نگاهی به شعر «تعارف» از «مرجان دشتی شولی» نویسنده: «لیلا بالازاده»
«تعارف» یک تکه از دو قسمت مساوی یک لایه از شکم یک لایه از پوستش میکند و اضافه را در بشقاب چاقو در دستش تعارف میتراشد برام تعارف همان گاز معروف نبود که برای آن سیبزمینی پوست میکند حوا؟ حالا …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “آلزایمر عشقی” نوشتهی رضا اسدی/منتقد: لولیا قهرمانی
“آلزایمر عشقی” مترو یا ذهن تو اصلا چه فرق میکند فرق از وسط باز یا که موهای جلویت را کوتاه کرده باشی مرغها زودتر از خروسها بیدار میشوند اما خروسخوان صبح مهم است که بیدار میشود مترو یا ذهن تو …
بیشتر بخوانید »نقد شعری از هیوا باجور/ منتقد: پویان فرمانبر
افتادهام روی لم با دیکتاتورترین آغوش دنیا و در من که دستهام دمکرات کشیده حرفها زده مرا برده از من با آن یکی را هم یکی در این خطها که داری به بردهها میزنی هر روز پاهات را برداشته قدم …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “باز بسته” نوشتهی لیلا بالازاده/ منتقد: منصور بابالویان
باز بسته پرانتز باز پرانتز بسته هربار که مدادک اشارهای میکند به سمت شست خبردار از گوشهی چشم نگرانش به رودههای دراز اطراف مداد را سُر لای دو عضلهی هلالی منقبض هر چه مینویسد باز هم خالیست با رهایی از …
بیشتر بخوانید »نقد شعر “خمپاره” اثر هیوا باجور/ منتقد: لیلا بالازاده
خمپاره افتاده ام تخت مثل یک خمپاره لخت که هی گود می شود در خود من غمی بزرگم که هیچ کلمه ای نام کوچکم را نمی گوید اما تو صدایم کن جنگ تا از یاد ببرم همه را این سطرهای …
بیشتر بخوانید »