خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : #شعر_معاصر (صفحه 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : #شعر_معاصر

بیانیه‌ی پایگاه ادبی آنتی‌مانتال؛ در حمایت از نشر الکترونیک

برگزاری لایوهای اینستاگرامی متنوع و کارگاه‌های مجازی مستقل و خلاصه استفاده‌ی بهینه از امکانات فضای اینترنت، اگر یگانه‌راه مبارزه با سانسور و گفتمان مسلط نباشد، بی‌شک بی‌فایده هم نیست. جهان امروز جهان لوح‌های توخالی‌ست و این قدرت است که تعیین …

بیشتر بخوانید »

شعری از «وحید پورزارع»

تاس به هر عدد که بیفتد رذالت این جهان است و رفاقتِ معصوم انگشت دارم از تهِ استکانی به تو نگاه می‌کنم که زیباتر اگر نباشی وارونه نشسته‌ای در این رابطه که حکم مسلم است و عاشق اگر منم پی …

بیشتر بخوانید »

شعر «اصل شمارش» از «شروین شهریاری»

«اصل شمارش» من با ادامه پایین می‌روم مثل سطری که هنوز نخوانده‌ام بی‌طرفم در دست‌اندازی که نمی‌دانم چرا خراب می‌کند یکی را به پنج و دیگری را با دو صفر تنهایش رها می‌کنم چسبیده در ناخن‌ام پرگاری که می‌چرخد برای …

بیشتر بخوانید »

شعر “مردن به وقتِ تیرآهن” از ” پگاه احمدی”

“مردن به وقتِ تیرآهن”  صورتم را به این مجسمه‌های سفید ببندم، کبوتران مرا بخورند از سینه‌ام نفت بیرون می‌زند و سینمایی که عاشقش بودم تیرباران شده  زخمت را از گیج‌گاه من بیرون نکش! ما انا‌رهای منفجری بوده‌ایم در مرزهای بی تسکین …

بیشتر بخوانید »

شعر ” سیاهی بر سیاهی” از “سینا بهمنش”

” سیاهی بر سیاهی ” می‌پرسد چرا سیاه پوشیده‌ای؟ نمی‌بینی ؟ عروسی است باران دارد با لباسی سپید می‌آید حتی اگر تو نامش را بگذاری برفی که بر گورستان می‌بارد می‌گویم بی برفی سپید عید تا عیدمان زمستان است در …

بیشتر بخوانید »

شعر “زنباش” از “میلاد خدابخشی”

“زنباش” عاشق‌تر از من است؟ به زنی که زندگی نامِ کوچک‌ش با مردهای زیادی سرِ ستیز نداشته باشم اگر این‌هم زندگی می‌شود آخر؟ به دردِ من که جز من نمی‌خورَد از هرکجا رفتم خودم را آنجا گذاشتم کسی برنداشت سر …

بیشتر بخوانید »

شعر “رأس ساعت سه” از “محمد آشور”

«رأس ساعت سه» اینجا هنوز ترس رأس ساعت سه ایستاده است در چار راه _چاره‌ای نبود_ ساعت سه بود… ایستادم پلیس قرمز بود… عقربه‌ها سبقت… اعداد له شده کسی برای رفتن نمانده است راه افتاده بود… همه‌جا سایه… تمام ساعت‌ها …

بیشتر بخوانید »

نقد شعر “سقوط” از “امین شیخی”

“گاهی در گروه تلگرامی “صفحه آنتی‌مانتال” کارگاه شعر برگزار می‌شود، در این گارگاه تعدادی از اعضای گروه شعر ارسال می‌کنند و تعداد دیگری به نقد و بررسی شعرهای ارسال‌شده می‌پردازند. نقد پیش‌رو یکی از نقدهایی‌ست که در کارگاه شعر ارسال …

بیشتر بخوانید »

شعر “اندوه من” از “ناظم حکمت”

“اندوه من” در این روزهای آفتابی زمستان اندوه من آیا برای حسرتِ بودن در جایی دیگر است؛ روی پل در استانبول با کارگران در آدانا در کوه‌های یونان در چین یا کنار زنی که دیگر دوستم ندارد؟ درد کبدم است …

بیشتر بخوانید »