خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : #شعر_جهان

بایگانی/آرشیو برچسب ها : #شعر_جهان

شعر «خوابی که دیده بودم» از «نجیب فاضل کیساکورک»/ برگردان «ابوالفضل پاشا»

«خوابی که دیده بودم» یک‌روز صبح پس از برخاستن از خوابی طولانی نگاه کردم: اسبابی جدید در اتاقِ من بود ای وای!… این نه خانه‌ی کودکی‌ام و نه دنیایی که دیده بودم و می‌شناختم دست‌های من مثلِ بال‌وپر تکان خورد …

بیشتر بخوانید »

شعر «برای نوشتنِ آخرین کلماتم» از «ان سکستون»

برای نوشتنِ آخرین کلماتم آن‌ها که فقط برای تواند، آن‌ها را در یخ‌دان می‌گذارم جای امنی کنار نوشیدنی‌ها و گوجه‌فرنگی‌ها و شاید آن‌ها آخرین کلمات باشند نامه‌های قدیمیِ ذوب‌شده به شکل زنبوری سیاه درمی‌آیند تن‌پوش شب به آنی چون کاغذ …

بیشتر بخوانید »

شعر «هر عشق تازه‌ای» از «بلاگا دیمیتروا»

هر عشق تازه‌ای قاتل است! بی آن‌که دست‌ش بلرزد همه‌ی عشق‌های پیشین را می‌کُشد آه با چه لبخند معصومی خنجر فرود می‌رود بر پشت!! اولین و آخرین و یگانه‌ترین عشق. همه‌جا شریک جرم دارد: در اتوبوسی که دیر می‌رسد در …

بیشتر بخوانید »

شعر «از اولین روزهای تابستان به تو فکر می‌کنم» از «رزانا لیکاری»

هر شب بپای چرخیدن پنکه‌ام بر سقفی سفید هر دوری شعله‌‌ی شمع را متاثر می‌کند که از موم نرم دانه مروارید بر میز پاتختی‌ام می‌چکد بازهم چون آفتاب بی‌رمق دیوار روز را می‌خواهم به انتها برسانم اقیانوس خیلی دورها قرار …

بیشتر بخوانید »

شعر «شاتوت» از «بدری رحمی ایوب اوغلو»

(۱) شاتوتم، حبه‌انگور سیاهم، لولی‌ام نار‌دانه‌ام، نور‌دانه‌ام، دردانه‌ام درخت باشم اگر، شاخ و بار و برم و‌گر کندو، شهد من، شکوفه‌ام گناه من، وبال من زبان تو مرجان، زانوی تو مرجان، دندان تو مرجان جان بر سر عشقت نهاده ام …

بیشتر بخوانید »

شعر «ترجیح می‌دهم» از «ویسلاوا شیمبورسکا»

سینما را ترجیح می‌دهم  گربه‌ها را ترجیح می‌دهم  درختانِ بلوطِ کنارِ رود وارتا را ترجیح می‌دهم دیکنز را بر داستایوفسکی ترجیح می‌دهم خودم را که آدم‌ها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دارد،  ترجیح می‌دهم ترجیح می‌دهم …

بیشتر بخوانید »

شعر “شرح‌حال‌نویسی” از “ویسواوا شیمبورسکا”

چه‌چیز لازم است؟ باید درخواست نوشت باید زندگی‌نامه را ضمیمه‌ی آن کرد. زندگی چه دراز باشد چه کوتاه زندگی‌نامه باید کوتاه باشد. انتخابِ رویدادها و ایجاز در آن‌ها ضروری است به جای مناظر باید به نشانی آن‌ها اکتفا کرد و …

بیشتر بخوانید »

شعر “دستور مصرف” از “ویسواوا شیمبورسکا”

“دستورِ مصرف” من قرصِ مسکنّم در خانه عمل می‌کنم در اداره تأثیرم پیداست سرِ جلسه‌ی امتحان می‌نشینم در محاکمه حاضر می‌شوم با دقت تکه‌های لیوان شکسته را به هم می‌چسبانم فقط مرا بخور زیر زبان حلم کن فقط قورتم بده …

بیشتر بخوانید »

شعر “هرگز از یاد نبردیم آزادی و صلح را” از “یانیس ریتسوس”

“هرگز از یاد نبردیم آزادی و صلح را” حال چند سالی‌ست که آواره‌ایم  از جزیره‌ای خشک و بی آب و علف  به جزیره‌ی خشک و بی‌آب و علفی دیگر  در حال حمل چادرها بر پشت‌مان  بی‌آنکه فرصت برپاکردن‌شان را داشته …

بیشتر بخوانید »

شعر “روی کاغذی خشک که شسته باران، جوهر” از “ماریان بروک”

روی کاغذی خشک که شسته باران، جوهر… روی کاغذی خشک که شسته باران ، جوهر گیج می‌زند، اما تمام کلمات داغ خورده‌اند. کوه و دهانه‌اش ماه و آب‌های بر روی آن سوء تعبیری‌ست از سطوح هم‌واری که زمانی شبیه آب …

بیشتر بخوانید »

شعر “اندوه من” از “ناظم حکمت”

“اندوه من” در این روزهای آفتابی زمستان اندوه من آیا برای حسرتِ بودن در جایی دیگر است؛ روی پل در استانبول با کارگران در آدانا در کوه‌های یونان در چین یا کنار زنی که دیگر دوستم ندارد؟ درد کبدم است …

بیشتر بخوانید »

شعر “هیچ‌چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد” از “ویسلاوا شیمبورسکا”

“هیچ‌چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد” هیچ‌چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد و اتفاق نخواهد افتاد در نتیجه ناشی به دنیا آمده‌ایم و خام خواهیم رفت حتی اگر کودن‌ترین شاگرد مدرسه‌ی دنیا می‌بودیم هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی‌کردیم …

بیشتر بخوانید »