افتادهام میان دو بازو و انداختهام پا روی دو پات ازین بالا کوتولهها شهرند که لب نزدهاند به لا یا لا نگفتهاند به حالا هل بده تندتر یالله! خوش میگذرد روی تاب یکی عقب یکی جلو زمان سپید پاشیده روی …
بیشتر بخوانید »مقاله «دوقطبیهای سیاسی چطور شکل میگیرند؟» از «ویلیام پارک»
فرض کنید معلمی دارید که همه از او ناراضیاند. یک روز بحثی جمعی در میگیرد دربارۀ اینکه چطور باید نارضایتی خودتان را ابراز کنید. اکثر بچهها معتقدند باید به مدیر مدرسه بگوییم، اما ناگهان، یک نفر با قاطعیت میگوید که …
بیشتر بخوانید »مقاله «باززاییِ انسانیت یگانه رشدی است که برای ما دلپذیر است» از «رائول ونهگم»
ضربههای پیاپیِ آزادی بر اژدهای هفتسرِ سرمایهداری، این هیولای خفهکنندهی آزادی، کانونِ اختلالهای زلزلهوار را پیوسته به نوسان میکشاند. سرزمینهایی که نظامِ سودجویی جهانی رُسشان را کشیده است دستخوش طغیانِ جنبشهای شورشگرانه اند. و این امر آگاهی را وامیدارد تا …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه «نیالا» از «حامد اسماعیلیون»
از مینیبوس پیاده شد. کوله را روی شانهاش چرخاند. ایستاد، سرش را بالا گرفت و دور و بر را تماشا کرد. گاری دستفروشها، شعارهای روی دیوار، صدای کرکر خندهی دخترهایی که به آنسو میآیند، سپور پیری که بغل وا کرده …
بیشتر بخوانید »مقاله «بازدعویِ آزادیمان برای آموختن» از «گوستاوو اِستِوا»
چند سالِ پیش در روستاها و محلهها –بهویژه در میان مردمِ بومی- ما شاهدِ واکنشِ رادیکالی علیهِ مدارس و آموزشوپرورش بودیم. تعدادِ کمی از آنها مدارسشان را بستند و معلمانشان را اخراج کردند. {اما} بسیاری از آنها از این نوع …
بیشتر بخوانید »مقاله «نظریه هنر قرون وسطا» از «هاگ بردین»
پیروان فیثاغورث نخستین کسانی بودند که گفتند تمام طبیعت، ازجمله آثار هنری، ساختاری ریاضی دارند. این باور در دورۀ قرون وسطا معنی خاصی پیدا کرد؛ به این دلیل که این امر با این نظرگاهِ مسیحی سازگاری داشت که خداوند، خالق …
بیشتر بخوانید »یادداشت «نوشتن، همواره نوشتن» از «هلن سیکسو»
من الجزایر را ترک گفتم. من پارهای از الجزایر هستم. هنوز هم پارهای از الجزایر هستم. من در الجزایر حبس گشتهام، با مردگانی که به لبهی خاطراتم چنگ انداختهاند. با بیشمار ناشناختگان مردهی الجزایری. با تن پدرم که به خاک …
بیشتر بخوانید »شعر «قصهی ناتمام» از «بیژن نجدی»
یکی بود یکی نبود شاید هم بود شاید چه بسیار بودند و فقط یکی بود که نبود با یکی بود و چه بسیار که نبودند مادربزرگ آغاز خاطرات ما با گیس بلند و سفید ایمان داشت که یکی بود یکی …
بیشتر بخوانید »مقاله «علیه فرهنگ عامهپسند» از «اون هولات»
آدورنو از برجستهترین چهرههایی است که به مخالفت با فرهنگ عامهپسند مشهور شده است. او را استاد دانشگاهی محافظهکار و متفرعن تصویر کردهاند که فقط باخ و موتزارت را موسیقیدان میداند و مردم را تحقیر میکند که به موسیقی شادِ …
بیشتر بخوانید »شعر «بر سهشنبه برف میبارد» از «نازنین نظامشهیدی»
برفپاکنها دست تکان میدهند بر سهشنبه برف میبارد دست تکان میدهیم: خداحافظ… برفپاکنها از روی تو برف سهشنبه را میروبند من دست تکان میدهم نقش تو را پاک میکنم: خداحافظ… بر جادۀ خالی برف میبارد و برفپاککنی دیوانهوار به این …
بیشتر بخوانید »شعر «کشیده» از «هیوا باجور»
“کشیده” به دردی که دارم نخورد لباسی که لخت کردم نپوشید تا دست کشیدم کشید مشتی برداشت برای دستی بالاتر از اجازه کلاس گذاشت و حرفی که نگفت فرقی نداشت با اشاره ای که هدف گرفتم آشنا نبود و با …
بیشتر بخوانید »مقاله «سوسور میپرسید: زبانها چگونه تغییر میکنند؟» از «جان جوزف تی.ال.اس»
زبانشناسها میدانند که تغییرات بسیار کوچک میتواند نظام یک زبان را زیر و رو کند و زبانی بدیع و بیسابقه پدید آورد. فردینان دو سوسور عاشق پژوهش دربارۀ همین تغییرات بود. اما از خلال بررسیِ جزییاتِ ناچیز نکتههایی بیرون میکشید …
بیشتر بخوانید »