” Landlord ” با یکتن و چندی زیادی اهل سفرم تنی چند که تراشیده بودند برام در آتن چنان شعله میکشد که هرچه دورتر داغ تر و هرچه دیرتر گود تر اند اندوه من از روز بعدی چاقتر درفضای ابرم …
بیشتر بخوانید »شعر “بوی تو” نوشتهی شهرام شیدایی
“بوی تو” به خاک افتادهام و ردِّ پای تو را میبوسم از اینجا گذشتهای آن زمان که خواب بودهام از اینجا گذشتهای آن زمان که «فراموشی» هم در خاطره خود را تنها مییافت از اینجا میگذری از میانِ این کلمهها: …
بیشتر بخوانید »شعر “خانههای امن” نوشتهی برنارد اودانوگو/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
“خانههای امن” به تازگی فهمیدهام که بهخاطر ترس از ماندن پشت درهای بسته کلیدهای یدک درب ورودی را در جیبهایم میگذارم اگر باد موی دماغ شود و درب خانه بیسروصدا پشت سرت بسته شود تو با دنیای بیرون تنها خواهی …
بیشتر بخوانید »شعر “آزادی” نوشتهی پل الوار/ برگردان کوردی: هلاله محمدی
آزادی برای پرنده ی در بند برای ماهی در تُنگ بلور آب برای رفیقم که زندانی است زیرا، آن چه میاندیشد را بر زبان میراند. برای گُلهای قطع شده برای علف لگدمال شده برای درختان مقطوع برای پیکرهایی که شکنجه …
بیشتر بخوانید »شعر «آب همانقدر که میبخشد، شبیه مرگ است» نوشتهی پویان فرمانبر
«آب همانقدر که میبخشد، شبیه مرگ است» تاوان بیگناهی ماست آتش نه اثبات آن و آنچه دارد هنوز میسوزد اسب سیاه سیاوش است که به اندازه کافی به اندازه بود آتش چون سوال کوتاهی که از روی آن نمیتوان پر …
بیشتر بخوانید »شعر “پوسیده ریشهی اشیای اتاق” نوشتهی مایا ساریش ویلی
پوسیده ریشهی اشیای اتاق پوسیده ریشهی اشیای اتاق ومثل غنچهای سالم و حساس میز بزرگ میزی کوچک انداخته پَس و صندلیِ بزرگ صندلیای کوچک دو کتابخانه یکی مُردنی دیگری تازه با کتابهای مینیاتوری و شیشهای شکننده چه خوب! که از …
بیشتر بخوانید »شعر «شاتوت» از «بدری رحمی ایوب اوغلو»
(۱) شاتوتم، حبهانگور سیاهم، لولیام ناردانهام، نوردانهام، دردانهام درخت باشم اگر، شاخ و بار و برم وگر کندو، شهد من، شکوفهام گناه من، وبال من زبان تو مرجان، زانوی تو مرجان، دندان تو مرجان جان بر سر عشقت نهاده ام …
بیشتر بخوانید »مقاله «آیا فلسفهی غرب ذاتاً نژادپرست است؟» از «برایان فان نوردن»
وقتی از دیوگنس، فیلسوف دوران باستان، پرسیدند «اهل کجایی؟»، در پاسخ گفت «اهل جهانم». با گذشت زمان و ظهور کانت و شاگردانش، آن جهان دو پاره شد: در یک سو غرب قرار گرفت و در سوی دیگر «هر آنچه غرب …
بیشتر بخوانید »شعر “رویا” نوشتهی شهره کیوان
رویا دست میکشم از دستی که دست میکشد میخندد چاقو بریدهام حالا دست روی دست زل زدهام به روزهای نبودنت که نفس کشیدم بی تو نکشیدم زندانی کردم رویاهایم را کشتیام دگر و خاکم کردی با دستان بریده کشتی بود …
بیشتر بخوانید »سه شعر از نیکانور پارا/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
سه شعر از نیکانور پارا برگردان: مهدی قاسمی شاندیز نیکانور پارا ( ۱۹۱۴ – ۲۰۱۸) شاعر، ریاضیدان و فیزیکدان اهل شیلی بود که آثارش تأثیر به سزایی در ادبیات آمریکای لاتین داشته است. ۱ “هرچه را گفتهام پس میگیرم” هرچه را گفتهام پس میگیرم پیش از آنکه بروم آخرین خواستهام: …
بیشتر بخوانید »شعر”چهار دیواری” نوشتهی هیوا باجور
“چهار دیواری” دیوار روی پنجره به پیراهنم راه نمیبرد تا زنی که پابهپا تا میخورد لای گریه چارخانه را اتو بکشد دست روی دیوار به رود خانههای پیراهنم برسد و میان من که میدان آزادیام دوری بزند طولانی دور دریایی …
بیشتر بخوانید »شعر “پرندگان در باغ کاریو ماریوت” نوشتهی پیتر پورتر
و شما پرندههایی کوچک پیشخدمتهایی بیلبخند که مزه میکنید تعارف به سرخوردگیِ مردی که فکر میکرد دیترویت خانه میشود براش مردی که دارد غولبِرگِر دوم را میخورد سر میزهایی که مدام پر و خالی و با مزهی آسمان قاهره میشوند …
بیشتر بخوانید »