خانه / شعر جهان (صفحه 6)

شعر جهان

ترجمه شعر ها اینجاست

زندگی در زبان «رُزه آوسلندر»/برگردان: مصطفی صمدی

زندگی در زبان رُزه آوسلندر (۱۹۰۱ – ۱۹۸۸) Rose Ausländer رُزه آوسلندر در زبان آلمانی رشد کرد. او که بخاطر پیگرد و تبعید در سرزمین مادری‌اش بی‌سرزمین بود در “کلمات” زندگی کرد و زنده ماند. زبان مادری برای او امیدی …

بیشتر بخوانید »

شعر “اندوه من” از “ناظم حکمت”

“اندوه من” در این روزهای آفتابی زمستان اندوه من آیا برای حسرتِ بودن در جایی دیگر است؛ روی پل در استانبول با کارگران در آدانا در کوه‌های یونان در چین یا کنار زنی که دیگر دوستم ندارد؟ درد کبدم است …

بیشتر بخوانید »

شعر «بی‌نشان» از شیرکو بیکس

بی‌نشان در برابر چشم‌های آسمان ابر را در برابر چشم‌های ابر باد را در برابر چشم‌های باد قطر‌ه‌ی باران را در برابر چشم‌های باران خاک را دزدیدند، و سرانجام در برابر همه چشم‌ها دو چشم را پنهان کردند چشم‌هایی که …

بیشتر بخوانید »

شعر «میز» نوشته‌ی گرترود استاین

گرترود استین، نویسنده، نمایشنامه نویس و شاعر امریکایی یکی از شخصیت‌های برجسته‌ی ادبیات و هنر مدرن است. استین ،تحت تاثیر آثار نقاشانی چون پابلو پیکاسو و پل سزان، اعلام کرده بود که “آنچه این هنرمندان بر روی بوم نقاشی خلق …

بیشتر بخوانید »

شعر “نه آسمان نه زمین” از “اکتاویو پاز”

“نه آسمان نه زمین” به دور از آسمان به دور از نور و تیغه‌اش به دور از دیوارهای شوره بسته به دور از خیابان‌هایی که به خیابان‌های دیگر می‌گشاید پیوسته به دور از روزنه‌های وز کرده‌ی پوستم به دور از …

بیشتر بخوانید »

شعر سرزمین از شیرکو بیکس

سرزمین پیش از برافراشتن پرچم من آزادی رنگ‌های آن را می‌خواهم پیش از سرود من استقلال واژه‌هایش را می‌جویم پیش از رادیو من رهایی همه‌ی صداها را خواهانم پیش از تلویزیون من خواهان استقلال جغرافیای همه‌ی چشم‌هایم و پیش از …

بیشتر بخوانید »

شعر “هیچ‌چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد” از “ویسلاوا شیمبورسکا”

“هیچ‌چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد” هیچ‌چیز نمی‌تواند دو بار اتفاق بیفتد و اتفاق نخواهد افتاد در نتیجه ناشی به دنیا آمده‌ایم و خام خواهیم رفت حتی اگر کودن‌ترین شاگرد مدرسه‌ی دنیا می‌بودیم هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی‌کردیم …

بیشتر بخوانید »

شعر “باران چهل‌روزه” از “مصطفا کوز”

“باران چهل روزه” زبان خانه‌ای‌ست که می‌توان از در خیال وارد آن شد زبان‌ انبار است هر گنجه‌اش چهل قفل دارد زبان نمک است گدایی‌ست جلوی هر در زبان‌ باد است و هر وزشِ آن مثل ماگما بسیار گرم‌ زبان‌ …

بیشتر بخوانید »

شعر پیانو از شیرکو بیکس

“پیانو” باری دستەای از پرستوهای دل شاعران هر پنج قارەی این جهان پر گشودند و بە آرامی در صندوقی آشیان گُزیدند بعدها آن صندوق “پیانو”شد! شاعر: شیرکو بیکس برگردان: هلالە محمدی جارێ بەڕیز پۆلێ پەڕەسێلکەی دڵی شاعیرانی هەر پێنج قاڕەی …

بیشتر بخوانید »

شعر غروب از شیرکو بیکس

در باران شعرم چتری‌ست برایت گاە در آفتاب شعرم می‌شود خنکای نسیم و سایە هنگام سرما آتش و شبانگاە، چراغت هر زمان کە چتر و نسیم و سایە و آتش و چراغ من کنارت نبودند تو بدان آنگاە شعرم غروب …

بیشتر بخوانید »

شعر دیدن چشم‌هات از ناظم حکمت

《دیدن چشم‌هات》 همین‌که نگاه‌م می‌بیند چشم‌هات، گویی بویِ خاک آفتاب‌خورده توی سرم است و خودم، در مزارع گندم میان خوشه‌ها گم شده…. چشما‌ن‌ت با آن درخشش سبز پرتگاه لایتناهی‌ دارد ماده‌ی ابدالابادی‌ست، که همواره بی‌که یک دم بایستد، استحاله می‌یابد: …

بیشتر بخوانید »

شعر راه آزادی از اورهان ولی کانیک

راه آزادی نزدیک طلوع که دریا از نور ماه روشن‌ست راه خواهی افتاد. در گودی دست‌ها، شهوت گرفتن پارو‌ در دل‌، هیجانِ انجام ِکاری که در پیش است راه خواهی افتاد. تور ماهیگیری‌، که کشیده می‌شود در آب برای ماهی‌ها …

بیشتر بخوانید »