خانه / شعر جهان (صفحه 5)

شعر جهان

ترجمه شعر ها اینجاست

سه شعر از نیکانور پارا/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

سه شعر از نیکانور پارا برگردان: مهدی قاسمی شاندیز نیکانور پارا ( ۱۹۱۴ – ۲۰۱۸) شاعر، ریاضیدان و فیزیک‌دان اهل شیلی بود که آثارش تأثیر به سزایی در ادبیات آمریکای لاتین داشته‌ است. ۱ “هرچه را گفته‌ام پس می‌گیرم” هرچه را گفته‌ام پس می‌گیرم پیش از آن‌که بروم آخرین خواسته‌ام: …

بیشتر بخوانید »

شعر “پرندگان در باغ کاریو ماریوت” نوشته‌ی پیتر پورتر

و شما پرنده‌هایی کوچک پیش‌خدمت‌هایی بی‌لبخند که مزه‌ می‌کنید تعارف به سرخوردگی‌ِ مردی که فکر می‌کرد دیترویت خانه می‌شود براش مردی که دارد غول‌بِرگِر دوم را می‌خورد سر میزهایی که‌ مدام پر و خالی و با مزه‌ی آسمان قاهره می‌شوند …

بیشتر بخوانید »

شعر “چگونه سنگ صدایش را پیدا کرد” نوشته‌ی مونیزا الوی

چگونه سنگ صدایش را پیدا کرد عمرها مانده بودیم منتظر تا صداى سنگ درآید تعحب داشت اگر مى‌گفت چیزى که ارزش نوشتن داشت اما پس از جنگِ جنگ‌ها به ته خط رسیده بود دردناک و صدایش درآمد آرام مثل صاف …

بیشتر بخوانید »

شعر “به سلامتی باغ‌های معلق انگور” نوشته‌ی الیاس علوی

«به سلامتی باغ‌های معلق انگور» خدا کند انگورها برسند جهان مست شود تلوتلو بخورند خیابان‌ها به شانه‌ی هم بزنند رئیس‌جمهورها و گداها مرزها مست شوند و محمّد علی بعد از هفده سال مادرش را ببیند و آمنه بعد از هفده …

بیشتر بخوانید »

شعر «ترجیح می‌دهم» از «ویسلاوا شیمبورسکا»

سینما را ترجیح می‌دهم  گربه‌ها را ترجیح می‌دهم  درختانِ بلوطِ کنارِ رود وارتا را ترجیح می‌دهم دیکنز را بر داستایوفسکی ترجیح می‌دهم خودم را که آدم‌ها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دارد،  ترجیح می‌دهم ترجیح می‌دهم …

بیشتر بخوانید »

شعر “دستگاه فتوکپی” نوشته‌ی واشنگتن کوکورتو

فردا که بمیرم دست می‌کشم از سیاه و کمی بعد جدا از سیاهی‌ام بر می‌گردم به جهان به شکلِ دستگاه کپی دقت کنید! نه زیراکس کانن یا ناشواس فقط جنون ژاپنی‌ست که می‌تواند دستگاه‌اش را پرنده بنامد و من دستگاه …

بیشتر بخوانید »

شعر “صندلی‌ در برف” نوشته‌ی جین هیرشفیلد

صندلی در برف سفید می‌شود صندلی در برف مثل هر چیز دیگری فربه… با این‌حال حال‌ش گرفته همیشه بیش‌تر از‌ تختی کلاهی یا خانه‌ای حتی تنها برای این‌ست صندلی تا متوقف کند برای هرکس لحظات کمی را که زودگذر‌ و …

بیشتر بخوانید »

شعر “کیست از من خسته‌تر؟” از عبداللە پَشِو/برگردان:هلاله محمدی

کیست از من خسته‌تر؟ من معشوقه‌ای داشتم مانند قطره اشکی در مردمک چشم‌هایم گیر کردە بود در روزی بهاری از سال هفتاد از چشم‌هایم جدا شد از آن روز تا به امروز من دیوانه‌ای آن قطره اشک بی‌نام و نشانم …

بیشتر بخوانید »

شعر “صندلی‌ در برف” از “جین هیرشفیلد”

سفید می‌شود صندلی در برف مثل هر چیز دیگری                                 فربه…  با این‌حال     حال‌ش گرفته همیشه بیش‌تر از‌ تختی کلاهی یا خانه‌ای حتی تنها برای این‌ست صندلی تا متوقف کند برای هرکس لحظات کمی را      که زودگذر‌ و منعطف‌ند …

بیشتر بخوانید »

شعر «کتاب مقدس» از بیات سیگریددوتر/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

کتاب مقدس قبل از ترک کلیسای جامع بعد از تشییع جنازه‌ی یک دوست، برگشتم دوباره و دیدم *مونسن‌یور به آرامی انجیلش را می‌بوسد. قلبم به این مهربانی با اشتیاقی درخور پاسخ داد. اما تصور گناه اولین به قیمت اولین حامی …

بیشتر بخوانید »

شعر “شرح‌حال‌نویسی” از “ویسواوا شیمبورسکا”

چه‌چیز لازم است؟ باید درخواست نوشت باید زندگی‌نامه را ضمیمه‌ی آن کرد. زندگی چه دراز باشد چه کوتاه زندگی‌نامه باید کوتاه باشد. انتخابِ رویدادها و ایجاز در آن‌ها ضروری است به جای مناظر باید به نشانی آن‌ها اکتفا کرد و …

بیشتر بخوانید »

شعر «مست هستیم» از یانیس ریتسوس

مست هستیم ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده‌ایم مست از بوسه‌هایی هستیم که هنوز نگرفته‌ایم از روزهایی که هنوز نیامده‌اند از آزادی ای که در طلبش بودیم از آزادی ای که ذره‌ذره به دست می‌آوریم …

بیشتر بخوانید »