یک توضیح: ایدهی اولیهی مجموعهی طنزگونهی «دنیای قُزقُزایی» چندی قبل متاثر از قصههایی مندرآوردی و البته الهامگرفته از آرکیتایپهای بستر ادبیات فولکلور پدید آمد. برای دخترم در شبهای تابستانی کویر قصه میگفتم. درواقع، با کمک خودش ماجراهایی بیهدف میبافتیم. از …
می, 2021
آوریل, 2021
-
29 آوریل
سومین گاهنامهی ادبی آنتیمانتال ویژهی ادبیات و روانکاوی
سخن راندن از روانکاوی همواره برداشتهای متفاوتی بهدنبال دارد، بهخصوص اگر این مفهوم در نسبت با آثار هنری و ادبی قرار گیرد. البته باید دید که این برداشتها له و علیه چه دستگاهی هستند؟ بهشکل کلی، دانش روانکاوی از نوعی …
مارس, 2021
-
27 مارس
داستان کوتاه «مرد دیوانه» نویسنده: «امیرحسین فرمانبر»
روی یک صندلی پلاستیکی، روبهروی آدمی عینکی با ریش پروفسوری که مشغول نوشتن است، نشستهام. سرش را بالا میآورد و از من میپرسد: – خب! امروز حالت بهتره؟ کمی سعی میکنم به یاد آورم که صبح کجا از خواب بیدار …
فوریه, 2021
-
16 فوریه
داستان «بالای دار» نویسنده «مهری پاشا فامیان»
در یکی از صبحهای آفتابنزدهی سال۱۳۵۴ درهای زندان یکی پساز دیگری ازهم باز میشدند. سرما به زور لای پیرهنم میره و لرزه بهجونم میندازه. یهو دلم لک میزنه یه دل سیر نفس بکشم بهجای اونهمهسال که نکشیدم؛ عمیق و عمیقتر… …
ژانویه, 2021
-
31 ژانویه
داستان کوتاه «رژیم» نوشتهی «شکیبا معظمی»
آسمان داغ بیرودروایستی کاسهی سرش را جوش آورده بود، برخلاف قدمهایش که با تعارف سر اینکه «کدام اول بیفتد» هنوز سرپا نگهش داشته بودند. داشت تماشا میکرد که مژههایش چهطور با گرمای پلک میسوزند که «وایستا اینجا»یِ پدر نگاهش را …
-
4 ژانویه
داستان کوتاه «شن در تکان شیشه» نوشتهی محمدرضا زمانی
گوزن در خیابان آسفالت ایستاده بود. گوزن در راهپله میدوید. به ماشینها نگاه میکرد، ماشینها خالی بودند. شیشههایشان بالا بود. جنگل نبود، شهر نبود، شیر ماده نبود، شیر نر نبود و دوستانش نبودند. گوزن تنها بود. کمی شلوارش را صاف …
دسامبر, 2020
-
11 دسامبر
دومین گاهنامهی ادبی آنتیمانتال ویژهی ادبیات و مخاطب
بهنظر میرسد هر شکلی از ادبیات پیش از آنکه معرف پدیدآورندهی آن باشد، با مخاطب خود تعریف میشود. مخاطبشناسی زمان و مکان نمیشناسد؛ بهاین معنا که در خلق ادبی همیشه باید از مخاطب یک گام جلوتر ایستاد.در جهان امروز که …
اکتبر, 2020
-
24 اکتبر
چتفیکشن «به حساب احسان» از «شکیبا معظمی»
(۷:۰۵ صبح) K2 : بچهها من دارم میرم پیش مشتری جدیف K2 : جدید* U5 : اوووو. از کجا پیداش کردی؟ K2 : یه رازه 😏 U5 : نخوردمش که W9 : هنوز قبلیه حساب نکرده بعدیو پیدا میکنیا ناقلا …
آگوست, 2020
-
30 آگوست
چتفیکشن “سفر” از “هلاله محمدی”
فاطمه: سلام هلی خوبی؟ هلاله: سلام فاطی جون تو خوبی عشقم؟ فاطمه: مرسی بخوبیت، فردا چند شنبهس؟ آوات: سلام فاطی آوات: هیلو هلی آوات: ٱه منم نمیدونم چند شنبه س😁 هلاله: درود خوبی؟ دوشنبهس فاطمه: آوات آخه تو میدونی دیشب …
-
27 آگوست
اولین گاهنامهی ادبی آنتیمانتال ویژهی ادبیات الکترونیک
دنیای امروز لوحی توخالیست و قدرت است که تعیین میکند حقیقت چه باشد، نه حقانیت. این روزها که ویروس کرونا بهانهای شده تا فضای مجازی عرصهای برای گفتوگو و همزیستی عقاید مختلف و تولید خردهگفتمانها باشد، نباید منفعلانه نشست و …
-
25 آگوست
داستان کوتاه “گم شد” نوشتهی ساحل نوری
دقیقن همان روزی که سرما روی سر و کول آدم چمبره میزد و سوز میشد توی صورت و برف، رد خیسی روی یقه جا میانداخت و در خیالِ کبوتر، سرِ رهگذر جایی برای ریدن بود و اگزوز تمام ماشینها غِرغِر …
-
18 آگوست
داستان کوتاه “کلاس درس” نوشتهی غلامحسین ساعدی
همه ما را تنگ هم چپانده بودند داخل کامیون زوار در رفتهای که هر وقت از دست اندازی رد میشد، چهارستون اندامش وا میرفت و ساعتی بعد تختهبندها جمع و جور میشدن دور ما، یله میشدیم و همدیگر را میچسبیدیم …
آنتی مانتال ادبیات فارسی، شعر، داستان، مقاله و نقد ادبی