خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان_کوتاه

بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستان_کوتاه

داستان کوتاه “آبجی خانم” از “صادق هدایت”

“آبجی خانوم” آبجی خانم خواهر بزرگ ماهرخ بود، ولی هر کس که سابقه نداشت و آنها را می‌دید ممکن نبود باور بکند که با هم خواهر هستند. آبجی خانم بلند بالا، لاغر، گندم‌گون، لب‌های کلفت، موهای مشکی داشت و روی …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه کاغذ سفید از ساحل نوری

هر چه بیشتر نمی‌گفتم تندتر ورقه‌های سفید را توی صورتم تکان می‌داد. پنجره‌ای در کار نبود. میان اتاقی بزرگ که در آن جز تاریکی هیچ نریخته بودند روی صندلی قدیمی با پایه‌هایی که لق می‌زد نشسته بودم‌. دقیقن همانطور که …

بیشتر بخوانید »

داستان ابر بارانش گرفته از شمیم بهار

سلام – گیتی دیروز که جمعه بود برگشت ولی خدا کند این کاغذ زودتر به دستت برسد چون قرار بوده دوازده روزی در یونان بماند که توی یکی از این جزایر الان هر چه فکر می‎کنم اسمش یادم نمی‌آید خلاصه …

بیشتر بخوانید »

داستان شکستن تخم‌مرغ پیش پای عروس از عارف حسینی

برایت اسفناج درست کرده بود، مزه‌ی زهر مار می‌داد بس که نمک زده بود، خوش‌مزه‌ترین غذایی بود که تا حالا خورده‌ای. می‌گفت عاشق لواشک است، لیسیدن را از او یاد گرفته بودی، یاد گرفته بودی که هرکاری را اگر کش …

بیشتر بخوانید »

نقد داستان شب از محمد مروج

شب شب است و حالا که دارم این حرف‌ها را می‌نویسم، نوشته‌های روی دستم، خطوط بی‌معنی و خنده‌دار، شبیه مسیر حرکت جانوری شده است که کور است و در نهایت درماندگی دست و پا می‌زند. لاک‌های روی ناخن‌هایم خش دارد …

بیشتر بخوانید »