راه آزادی نزدیک طلوع که دریا از نور ماه روشنست راه خواهی افتاد. در گودی دستها، شهوت گرفتن پارو در دل، هیجانِ انجام ِکاری که در پیش است راه خواهی افتاد. تور ماهیگیری، که کشیده میشود در آب برای ماهیها …
بیشتر بخوانید »شعر وقتی از شعر سرودن دست میکشم از تس گالاگر
آسمان به زمین بیاید، یا زمین به آسمان مهم نیست وقت تا زدن لباسها، هنوز یک زنم زنی که کارهای عالم روی سرش ریخته. آستینهای پیراهنش را روی هم میگذارم، هیچ چیز نمیتواند این ملایمت میان ما را از ما …
بیشتر بخوانید »شعر سایه از نشه یاشین
سایه خاطره، کشتی در حال دور شدنست. زمان محو کنندهست دختربچهها از زمینلرزه، توفان و تندباد از اینها میگذرند کوچهها هم، خانهاند حتا شاید غریبههایی تو را عزیزتر بدارند حقیقت را دل، بیان میکند. با رفتن پاپاها کودکان، سایهی خود …
بیشتر بخوانید »