“دستورِ مصرف” من قرصِ مسکنّم در خانه عمل میکنم در اداره تأثیرم پیداست سرِ جلسهی امتحان مینشینم در محاکمه حاضر میشوم با دقت تکههای لیوان شکسته را به هم میچسبانم فقط مرا بخور زیر زبان حلم کن فقط قورتم بده …
بیشتر بخوانید »شعر «آزادی» از شیرکو بیکس/ برگردان: هلاله محمدی
آزادی کدام است آزادی؟ آزادی اسبیست خسته و لنگان و هر روز بار میشود از فِشَنگ! وطن؟ کدام است وطن؟! آن سرزمینی کە روزی، چندین بار بە غارتش میبریم ؟ آن دشتی که برهوتش کردەاند آن قلهای که تابوت گشته …
بیشتر بخوانید »شعر «خون» از محمود درویش
«خون» خون و خون و خون در میهنت در نام من و در نام تو و در شکوفهٔ بادام، در پوست موز، در شیر کودک، در نور و روشنی، سایه و تاریکی در دانهٔ گندم و در نمکدان. تکتیراندازانی چیرهدست …
بیشتر بخوانید »شعر “هرگز از یاد نبردیم آزادی و صلح را” از “یانیس ریتسوس”
“هرگز از یاد نبردیم آزادی و صلح را” حال چند سالیست که آوارهایم از جزیرهای خشک و بی آب و علف به جزیرهی خشک و بیآب و علفی دیگر در حال حمل چادرها بر پشتمان بیآنکه فرصت برپاکردنشان را داشته …
بیشتر بخوانید »شعر «جغرافیا» از رائا آرمانتروت/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
جغرافیا ۱ به نوبت چاکراهایت را لمس کن و بگو: “هیچی منو شگفتزده نمیکنه.” ۲ هنگام تماشای سقوط بمبها در سوریه وخامت، و دلمشغولی را احساس میکنیم نه مثل قبل ۳ جان دان مینویسد: “تمام میکند مرا از آنجا که …
بیشتر بخوانید »شعر “روی کاغذی خشک که شسته باران، جوهر” از “ماریان بروک”
روی کاغذی خشک که شسته باران، جوهر… روی کاغذی خشک که شسته باران ، جوهر گیج میزند، اما تمام کلمات داغ خوردهاند. کوه و دهانهاش ماه و آبهای بر روی آن سوء تعبیریست از سطوح همواری که زمانی شبیه آب …
بیشتر بخوانید »شعر «تن فروش» از شیرکو بیکس/ برگردان: هلاله محمدی
“تن فروش” تن فروشی در خیابان اصلی شهر دامنش را بالا کشید و فریاد زد من فقط تن خودم را میفروشم تنها خودم و بس! اما در همین خیابان میبینمشان کسانی هستند که تن کوه و تن دشت و، تن …
بیشتر بخوانید »زندگی در زبان «رُزه آوسلندر»/برگردان: مصطفی صمدی
زندگی در زبان رُزه آوسلندر (۱۹۰۱ – ۱۹۸۸) Rose Ausländer رُزه آوسلندر در زبان آلمانی رشد کرد. او که بخاطر پیگرد و تبعید در سرزمین مادریاش بیسرزمین بود در “کلمات” زندگی کرد و زنده ماند. زبان مادری برای او امیدی …
بیشتر بخوانید »شعر “اندوه من” از “ناظم حکمت”
“اندوه من” در این روزهای آفتابی زمستان اندوه من آیا برای حسرتِ بودن در جایی دیگر است؛ روی پل در استانبول با کارگران در آدانا در کوههای یونان در چین یا کنار زنی که دیگر دوستم ندارد؟ درد کبدم است …
بیشتر بخوانید »شعر «بینشان» از شیرکو بیکس
بینشان در برابر چشمهای آسمان ابر را در برابر چشمهای ابر باد را در برابر چشمهای باد قطرهی باران را در برابر چشمهای باران خاک را دزدیدند، و سرانجام در برابر همه چشمها دو چشم را پنهان کردند چشمهایی که …
بیشتر بخوانید »شعر «میز» نوشتهی گرترود استاین
گرترود استین، نویسنده، نمایشنامه نویس و شاعر امریکایی یکی از شخصیتهای برجستهی ادبیات و هنر مدرن است. استین ،تحت تاثیر آثار نقاشانی چون پابلو پیکاسو و پل سزان، اعلام کرده بود که “آنچه این هنرمندان بر روی بوم نقاشی خلق …
بیشتر بخوانید »شعر “نه آسمان نه زمین” از “اکتاویو پاز”
“نه آسمان نه زمین” به دور از آسمان به دور از نور و تیغهاش به دور از دیوارهای شوره بسته به دور از خیابانهایی که به خیابانهای دیگر میگشاید پیوسته به دور از روزنههای وز کردهی پوستم به دور از …
بیشتر بخوانید »