خانه / شعر جهان (صفحه 2)

شعر جهان

ترجمه شعر ها اینجاست

شعر “جزیرهای دلنزار” نوشته‌ی نزند بگیخانی/ برگردان: بابک صحرانورد

نزند بگیخانی، یکی از شاخص‌ترین زنان شاعر کُرد، سال ۱۹۶۴در کردستان عراق متولد شده است. از او تاکنون چندین مجموعه شعر منتشر و برخی از آثارش به زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسوی و سوئدی و فارسی برگردانده شده است. به تازگی …

بیشتر بخوانید »

شعر “دوشیزه رزی” نوشته‌ی لوسیل کلیفتون/برگردان: فائزه پورپیغمبر

لوسیل کلیفتون، نویسنده و شاعر آفریقایی‌تبارِ آمریکایی بود. او در بیست‌وهفتم ژوئن سال ۱۹۳۶ و در نیویورک به دنیا آمد. وی نه تنها اولین نویسنده‌ی آمریکایی‌آفریقاییِ برنده جایزه راث لیلی، یکی از معتبرترین جوایز شعری آمریکا، بود، بلکه از اولین …

بیشتر بخوانید »

شعر ” خورجین” نوشته‌ی بیرحان کسکین /برگردان: آیدا مجیدآبادی و تورگوت سای

بیرحان کسکین (Birhan Keskin) در سال ۱۹۶۳ در قرقلرایلی (Kırklareli) متولد شد. در سال ۱۹۸۶ در رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه ادبیات استانبول فارغ‌التحصیل شد. سال‌ها به‌عنوان ویراستار در انتشارات مختلف کار کرد. اولین شعرش را در سال ۱۹۸۴ نوشت. همراه …

بیشتر بخوانید »

شعر “تماشا شده” نوشته‌ی اولا هان/ برگردان: مصطفی صمدی

اولا هان شاعر و نویسنده آلمانی زاده‌ی  ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ میلادی است. او دانش‌آموخته‌ی رشته آلمانی‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ در دانشگاه شهر کُلن است که در سال ۱۹۷۸ موفق به اخذ درجه دکتری ازهمین دانشگاه شده است. «قلبی بر سر» …

بیشتر بخوانید »

شعر “دیگر هراسی ندارم” نوشته‌ی روبر ساباتیه/ برگردان:فرزانه شهفر

روبر ساباتیه که یکی از برجسته‌ترین شاعران و نویسندگان قرن بیستم فرانسه است، در ۱۹۲۳ در پاریس چشم به جهان گشود. خیلی زود پدر و مادرش را از دست داد و تحت سرپرستی عموی خود در چاپ‌خانه‌ی کوچک او مشغول …

بیشتر بخوانید »

سه شعر از هرمان هسه/ برگردان: مصطفا صمدی

یک آن‌زمان که من از احتیاج جوانی و شرم به سوی تو آمدم با تمنا تو خندیدی و از عشق من یک بازی ساختی حالا خسته‌ای و دیگر بازی نمی‌کنی با چشم‌های تاریک به‌سوی من می‌نگری از روی احتیاج و …

بیشتر بخوانید »

شعر «ناخن‌ها» نوشته‌ی ویلیام استنلی مروین/ برگردان: ساناز مصدق

«ناخن‌ها» به تو اندوه دادم تا مثل تقویمی تک‌رنگ از دیوارت بیاویزی آخر قلبم رو مثل جایی‌ پاره بر آستین‌م است فکر می‌کردی به از هیچ‌کجای‌ تو تا هیچ‌کجای خودم آن‌قدر فکر می‌کنم که راهی بیابم شاید؟ می‌دانم بهانه‌ای ندارم …

بیشتر بخوانید »

شعر «خوابی که دیده بودم» از «نجیب فاضل کیساکورک»/ برگردان «ابوالفضل پاشا»

«خوابی که دیده بودم» یک‌روز صبح پس از برخاستن از خوابی طولانی نگاه کردم: اسبابی جدید در اتاقِ من بود ای وای!… این نه خانه‌ی کودکی‌ام و نه دنیایی که دیده بودم و می‌شناختم دست‌های من مثلِ بال‌وپر تکان خورد …

بیشتر بخوانید »

شعر “سرباز گمنام” نوشته‌ی عبدالله پشیو/ برگردان: هلاله محمدی

“سرباز گمنام” هر بار که نمایندەای می‌رود به جایی می‌برد تاج گلی باخود بر سر مزار سربازان گمنام. اگر فردایی، نمایندەیی به سرزمین من آید بپرسد مرا : کجاست مزار سربازان گمنام‌تان؟ می‌گویم: سرورم! بر کنار هر جویی بر سکوی …

بیشتر بخوانید »

شعر “همین دیشب خودم را که می شد غرق در شن های روان دیدم” نوشته‌ی روبرتو آماتو

همین دیشب در شن‌های روان خودم را که می‌شد غرق دیدم تخت ‌‌می‌افتاد به یک سو مدام جای امنی نبود حتی روی عرشه ی بالشی که دختری مثل درختی با دست‌های مصلوب ایستاده بود روی پنجه‌ی پاهاش و گذاشته بود …

بیشتر بخوانید »

شعر “افسردگی” نوشته‌ی سونیا سانچز

۱) فرو رفته‌‌ام در چشم‌هام می‌خورم مدام به حدقه‌ها سوت می‌کشند… بو می‌کشم عصر را زیر آفتاب جایی که استخوان‌های خشک می‌جنبند به‌سمت رودخانه‌هایی غرق در عود نور کوچکی می‌خزد بالا و پایین و می‌نشیند آخر در گوشه‌ای مثل هوایی …

بیشتر بخوانید »

شعر «برای نوشتنِ آخرین کلماتم» از «ان سکستون»

برای نوشتنِ آخرین کلماتم آن‌ها که فقط برای تواند، آن‌ها را در یخ‌دان می‌گذارم جای امنی کنار نوشیدنی‌ها و گوجه‌فرنگی‌ها و شاید آن‌ها آخرین کلمات باشند نامه‌های قدیمیِ ذوب‌شده به شکل زنبوری سیاه درمی‌آیند تن‌پوش شب به آنی چون کاغذ …

بیشتر بخوانید »