“پس گم شو”
دروغ راه رو اشتباه نمیره. همهچیز رو تخریب میکنه. من هیچوقت ضد دروغ نبودم. هر فیلم و داستان و شعری با دروغ شروع شده و در ادامه اگر نویسنده خیلی ماهر باشه اونو جانشین حقیقت میکنه. هیچوقت زندگینامهها ارزش هنری نداشتن اما با فلان رمان که ربطی به حقیقت نداشته بیشتر ارتباط برقرار میکنیم. ما عاشق هنرمندها این دروغگوهای قهار هستیم. هر شعر بزرگی در نهایت خودش یک استعاره تولید میکنه. استعارهای که هزارتا معنای کناری داره و جانشین حقیقت میشه. هیچوقت هیچ هنرمندی جواب دستت نمیده اونا تا میتونن دروغ میگن و همهچیز رو خراب میکنن تا با کمک استعارهای که ساختن، بتونید جهان خودتون رو بسازید. پس اینقدر توی این سکانسها و این سطرها دنبال حقیقت نگرد. خیلیها شعر میخونن تا خودشون رو پیدا کنن در صورتی که اگر بلد باشی خودت رو گم کنی تازه شروع میکنی برای تازه شدن. تو رو تربیت کردن که اینجوری فکر کنی و اونجوری بپوشی و این شکلی حرف بزنی. پس دروغ بقیه تو رو ساخته. اگه یه فیلم دیدی و شخصیتش تو رو جذب کرد و مثل اون رفتار زدی پس درگیر دروغ یکی دیگه شدی. دروغ باید راه رو تخریب کنه باید تو رو وسط این دشت ول کنه تا از اول راه رو بسازی. دروغ بهترین خیانت رو بهت میکنه. اینقدر مثل احمقها دنبال خودت نگرد. من از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر… چرندی بیش نیست. اینکه کجا میری مهم نیست چجوری رفتن مهمه. اینکه از چه راهی میری اهمیت نداره راه رو چجوری میسازی مهمتره. اول یاد بگیر چجوری خودت رو گم کنی اونوقت تازه همهچی شروع میشه. اونی که داره دنبال خودش میگرده از آخر به اول داره حرکت میکنه. چون خودی وجود نداره که پیداش کنی. پس گم شو.