” Landlord ”
با یکتن و چندی
زیادی اهل سفرم
تنی چند که تراشیده بودند برام در آتن
چنان شعله میکشد که هرچه دورتر
داغ تر و
هرچه دیرتر گود تر اند
اندوه من از روز بعدی چاقتر
درفضای ابرم باغچه کرم میریزد
نگاهم نکن که از سگهای بلغار گیرندهتر
چشمهایی که ول کن پاچه را یِ توست
زوزهی انگشتانم
دنبال چاره در گودال تو اند
هنوز توی خوابی که تب میکند کبریت
با تواند
فرصت زیاد است
بگذار دوباره بنویسم
به نام داغِ تنِ یکصدوچندی در یونان
و شلعههای گورکن هرکسی دورتر
تا روز ابد کسی نمیبیند
لم داده لُختایم
توی این قوطی کبریت
مگر هوس کند خدا
سیگاری دود کند
یکی داد میزد امشب شنیدی؟
شوهرش مرده
شاعر: میلاد خدابخشی