«سیستم جانشینی و همنشینی از نگاه فردیناند دوسوسور»
بحث در مورد سیستم همنشینی و جانشینی را میتوان در ادامهی مبحث نشانهشناسی مطرح کرد. به اعتقاد فردیناند دوسوسور، در زبان دو نوع پیوند، همنشینی و جانشینی وجود دارد و میتوان کل نظام زبان را در قالب این دو دستگاه قرار داد. همانطور که میدانید، ارتباط دال و مدلولی نشانهها را زمانی میتوان کشف کرد که ارتباط و پیوندی بین نشانهها وجود دارد، چرا که هر نشانه به طور مستقل نمیتواند حامل پیام باشد. اما ارتباط و پیوند بین نشانهها را پیوند همنشینی و جانشینی تشکیل میدهد و باعث میشود شعر ساختار قابل قبولی داشته باشد. در واقع نشانهها به مثابهی مصالح یک ساختمان هستند که به خودی خود تولید شعر نمیکنند، اما اگر این مصالح در اسکلت ساختمان (سیستم همنشینی و جانشینی) قرارگیرند، ساختمان شعری یا همان ساختار اثر را تشکیل میدهند. بنابراین نشانهها در یک شعر، در بستر سیستم همنشینی و جانشینی میتوانند به مدلولهای مختلف دلالت داشته باشند و باعث شوند شعر تاویل پذیر شود.
سیستم همنشینی
جملهی «رضا به دانشگاه رفت» از سه واژه یا واحد زبانی «رضا، دانشگاه و رفت» تشکیل شده که نحوهی قرارگیری این سه واژه باعث شده از جملهی فوق به یک ساختار معنایی برسیم و سطر، قابل تأویل باشد. سیستم همنشینی، همانطور که از نامش پیداست، با چیده شدن یا همنشین شدن کلمات و نشانهها در کنار یکدیگر، سطر یا جمله به ساختاری معنایی میرسد. در این سیستم، کلمات با نحوهی قرارگیریشان درکنار یکدیگر، نقش ویژهای پیدا میکنند و میتوان با آنها به عنوان نشانه برخورد و نظام دال و مدلولی آنها را کشف کرد. سیستم همنشینی بیشتر در داستان کاربرد دارد، چرا که در داستان، چینش کلمات و نشانهها در کنار یکدیگر به گونهایست که هدف، آشکارسازی سوژه است. از این رو «مجاز» نیز خاصیت همنشینی دارد. در اشعاری که با زبانی منثور نوشته میشوند نیز میتوان این روابط را کشف و به عنوان نشانه، دلالتهای معنایی آنها را پیدا کرد. به عنوان نمونه شعری از «دانیال فروتن پژوهی» را بررسی میکنیم:
در که باز میشود
حتمن بسته میشود
پدر میآید
قطعن پدر میآید
فیلم را کمی بردم عقب
پدر دارد میرود
پدر میرود؟
پدر رفت
در که باز میشود
فقط باز میشود.
در این نوشتار قصد بازخوانی و نقد اثر را ندارم و تنها به بررسی و کشف روابط همنشینی آن میپردازم. هر دو سیستم همنشینی و جانشینی در بررسی یک متن، در ابتدای امر باید یک «چرایی» را در ذهن تشکیل دهد که در پاسخ به این چرایی، میتوان دلالتهای معنایی کلید واژهها را به دست آورد. در سطر دوم، میتوان گفت: «بسته میشود» اما واژهی «حتمن» در کنار این سطر همنشین شده است. پس یقینن کاربرد این واژه بی علت نیست و اینجاست که با سیستم همنشینی به بررسی نشانهشناسانهی این واژه میرسیم. «دری که باز میشود» را میتوان نشانهای از ورود یا خروج یک شخص و یا حالتی مثل غم و شادی از یک خانواده در نظر گرفت. اما وقتی راوی «حتمن» را در جملهی بعد همنشین میکند؛ یعنی از ورود یا خروج شخصی میگوید. همینطور در سطر چهارم مؤلف تاکید دارد که بگوید: «قطعن پدر میآید». او در سطر قبل گزارش داده که «پدر میآید» پس مثل قبل، یقینن علتی دارد که کلمهی «قطعن» در کنار باقی جمله «همنشین» شده است. میتوان اینگونه تأویل کرد که راوی در تقابل و جنگ درونی بین شکاکیت و تلقین گیر کرده است و با همنشین کردن «قطعن» در ادامهی سطر، تلقین به خود را پیروز این تقابل درونی نشان میدهد. او به خود تلقین میکند که پدر میآید. همچنین در سطر پایانی: «فقط باز میشود» راوی میتوانست تنها بگوید: «باز میشود» اما هنگامی که واژهی «فقط» در کنار جمله همنشین شده پس باید از دید نشانهشناسانه بررسی شود. راوی در تقابلی بین پذیرش رفتن پدر و عدم پذیرش و ناباوری، در آخر میپذیرد که پدر رفته است و دیگر برنمیگردد. بنابراین واژهی «فقط» در کنار سطر پایانی همنشین میشود تا در بررسی نشانهشناسانه به نکتهی فوق برسیم. همانطور که میبینیم، واژههای ذکر شده را به تنهایی نمیتوان به عنوان نشانه بررسی کرد اما زمانی که «حتمن» و «قطعن» و «فقط» در شعر قرار میگیرند و به ساختار معنایی میرسند، میتوان از آنها به چندتأویلی رسید.
سیستم جانشینی
همانطور که از نامش پیداست، در این سیستم با قرارگیری کلمات به جای یکدیگر روبرو هستیم. به این معنا که معمولن برای اشاره به موضوعی، خود آن موضوع را مطرح نمیکنیم بلکه کلماتی را به عنوان نشانه «به جای» آن استفاده میکنیم. بنابراین «استعاره» خاصیتی جانشینی دارد و از این رو کارکرد سیستم جانشینی در شعر نمود پیدا میکند. چرا که در شعر، شاعر هیچگاه مستقیم به هدف شلیک نمیکند، بلکه به اطراف هدف شلیک میکند تا مخاطب خلاق با استفاده از نشانهشناسی به هدف اصلی شعر یا تأویلی خودویژه برسد. همچنین در شعر، ما مقید به تعریف یک داستان نیستیم و اگر روایتی به کار گرفته شود با به کار گیری استعاره، که خاصیتی جانشینی دارد، روایت را دچار شکست میکنیم. این شکست یا به نوعی ایجاد «تعلیق» درشعر، از لحاظ زیباییشناسی از ارزش بالایی برخوردار است.
با توجه به توضیحات بالا نتیجه میگیریم که همانند سیستم همنشینی، در سیستم جانشینی نیز نشانهها، با توجه به روابط جانشینی دارای هویت و معنا میشوند و میتوان با کشف این روابط و در نهایت بررسی نظام دال و مدلولی آنها، به ساختار یک شعر پی برد.
در ادامه برای مثال، به بررسی شعر «تبعیدی» اثر علی عبدالرضایی از کتاب کومولوس میپردازم:
«تبعیدی»
حلزونیست
که از لاکش زده بیرون
تا هوایی بخورد
خانهاش در برده کودک تخسی
کجا برگردد این تبعیدی بیچاره؟
حتی همین بادی که از پنجره داخل شد
نمیتواند کمر بطریم بشکند
ای کاش کاشی که تا لب بوسه رفته برگشته بیحاصل
دیوانهام کرده
عاشقم؟!
یا که آدم کشتهام؟
بی آنکه شعری نوشته باشم شادم.
همانطور که خواندید، شعر در سطر اول با نام بردن از یک حلزون آغاز میشود؛ حلزونی که از لاکش بیرون زده تا هوایی بخورد. چرا حلزون؟ حلزون در سیستم جانشینی با چه کلمهای یا نام چه شخصی جا به جا شده و به جای آن به کار گرفته شده است؟ در سطرهای چهارم و پنجم میخوانیم: «خانهاش در برده کودک تخسی» و «کجا برگردد این تبعیدی بیچاره؟». پس متوجه میشویم که «حلزون» به جای راوی، که حالا تبعید شده، آمده است. بنابراین حلزون در سیستم جانشینی، جای راوی را گرفته که حالا از لاکش بیرون زده تا هوایی بخورد. پس «لاک این حلزون» که خانهی اوست در سیستم جانشینی به جای «وطن» راوی که در تبعید به سر میبرد جانشین شده است. «کودک تخس» در رابطهی جانشینی به جای کسانی در متن آمده که او (راوی) را در وطن (که به جای آن لاک حلزون آمده) آزار داده و باعث تبعید او شدهاند.
همانطور که مشاهده کردید با استفاده از سیستم جانشینی، کلمات را به مثابهی نشانه فرض کردیم و اینگونه به نشانهها هویت دادیم و به بررسی نظام دال و مدلولی آن پرداختیم.
باید توجه داشت که بنمایهی اصلی هر شعر را «تخیل» میسازد و تخیل اگر ساختمند باشد بدل به شعر میشود. در ساختمند کردن هر تخیل، اسکلت بنای ما همان سیستم جانشینیست که میتوان نشانهها را به مثابهی مصالح ساختمان که در آن اسکلت قرار داد و ارتباط آنان را با یکدیگر حفظ کرد تا در نهایت ساختمان ما که همان «شعر» است، شکل بگیرد و بتوانیم از طریق آن به چندتأویلی برسیم.
نویسنده: مهدی نادری