خانه / شعر / شعر “تماس” نوشته‌ی مهدی قاسمی شاندیز

شعر “تماس” نوشته‌ی مهدی قاسمی شاندیز

«تماس»

من آدم خوبی نبودم، بودم؟
نااابودم
و تا بودم
هستی از لباس زیرم زیرتر شد
تابوت بی‌وتنی
در شماره‌ام خاک می‌شد
و سکه‌ای که پاچه می‌گرفت از باجه
بهای قبض روح بود
«چه خوب بود
سری که از پا نمی‌شناخت
حالی داد
که از جنگ‌ اش اشغال‌ترم.»
مثل سایه/روشن
از هرکه انتظار هرچه باشد
نداشتم
نمی‌شود مدام از تو بگوید پدر
و این مهر ناتنی روی پاهام
سر می‌خورد روی بچه‌هات:
به‌نام پدر، پسر و ندارم
که خط می‌دهد به قدس
«دیدی که چگونه اشغال گرفت؟»
نمی‌گیرد که
این جزیره‌ی دورافتاده
ناقوس ناقصی‌ست
که در گوش زمین نمی‌خوانند
حتی سیمی که ما را به‌ جایی
قطع شده است
تو باید بروی
ماهِ کامل است
من اما هنوز

شاعر: مهدی قاسمی شاندیز

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *