خانه / شعر جهان / چند شعر از لانگ لیو (۱۹۸۰، تایلند) /برگردان: فائزه پورپیغمبر

چند شعر از لانگ لیو (۱۹۸۰، تایلند) /برگردان: فائزه پورپیغمبر

لانگ لیو (متولد ۹ سپتامبر ۱۹۸۰) شاعر و نویسنده‌ی مشهور استرالیایی است. او در اردوگاه پناهندگان تایلند به دنیا آمد، جایی که والدینش از بیم رژیم سرخ خمر‌های کامبوج به آن پناه برده بودند. آن‌ها در سال ۱۹۸۱ به استرالیا مهاجرت کردند. آثار به‌نام او عبارت‌اند از: «عشق و بدبختی» (۲۰۱۳)، «لالایی» (۲۰۱۴)، «خاطرات» (۲۰۱۵)، «دنیای ما» (۲۰۱۶)
و «دریای غریبه‌ها» (۲۰۱۸)
به عنوان یکی از سلبریتی‌های مشهور اینستاگرامی، لانگ لیو شاعری است که در رسانه‌های اجتماعی طرفدار زیادی پیدا کرده است. درونمایه‌ی آثار او را موضوعاتی هم‌چون عشق و دوستی، مسئله‌ی هویت، تنهایی و … تشکیل می‌دهد و در نشریات مختلفی مانند نیویورک تایمز، گاردین و مجله‌ی صبح سیدنی به انتشار رسیده است. او هم‌اکنون با شریک و نویسنده‌ی همکارش مایکل فاودی در نیوزلند زندگی می‌کند.

یک نامه

نوشته‌اش باشکوه بود
خواندنش‌ رنج‌آفرین؛
هر آن‌چه او نوشته بود
به زبان نرانده بود هرگز .

دروغ‌هایش تسکینم می‌دادند،
مگر حقیقتی که آن را به من مدیون بود–
می‌خواستم حقیقت را بدانم،
حالا می‌گویم که کاش هرگز آن را ندانم.

A LETTER

It was beautifully worded
and painfully read;
the things he had written
he never had said.

His lies were my comfort,
but the truth I was owed
I so wanted to know it,
now I wish not to know.

زخمی

جای کبودی درد دارد
اما چندان نمی‌پاید،
آن درهرحال مرا
به حالِ همیشه وامی‌گذارد.

اما جراحتی‌ است
که قلب‌ مرا بیشتر مجروح و زخمی می‌سازد،
چراکه جای یک زخم
همیشه داغی از خود بر جای می‌گذارد.

اگر از من بپرسی
که تو کدام‌یک هستی،
پاسخم به تو این است،
تو جای آن زخم هستی.

WOUNDED

A bruise is tender
but does not last,
it leaves me as I always was.

But a wound I take
much more to heart,
for a scar will always leave its mark.

And if you should ask me
which you are,
my answer is,
you are a scar.

جنایت تمام‌عیار

به تیغ‌های بسیار نبوده
که قلب‌ من را شکافت،
زمانی که مرا
به دروازه‌ی مرگ هدایت کرد.

دستان او نبودند
که سلاخی‌ام کردند_
اما در هر حال مرا
به هلاکت رساندند.

سرد بود و سخت
بی‌افسوس و دریغی_
او که مرا
به جنبنده‌مُرداری بدل کرد.

حالا زندانیِ این دردم،
حال‌آن‌که او آزاد است
به ارتکابی دیگربار
و بدون ندامت.

THE PERFECT CRIME

It wasn’t with knives
my heart he tore,
when he brought me
to death’s door.

It wasn’t his hands
that had me slain
but he had killed me
all the same.

Cold and callous
with no remorse,
he turned me to
a walking corpse.

And I am imprisoned
in this pain,
while he without
the slightest blame
free to do it
over again.

شناختنش

گر به قلبش ره می‌خواهی برد،
دریاب آن‌چه را که او را برمی‌آشوبد.

گر به اندیشه‌اش ره می‌خواهی جست،
بشنو واژ‌گانی را که در سکوتش آرام می‌گیرند.

گر به روحش دست می‌خواهی یافت،
نظاره کن مسیر نگاهش را
آن‌گاه که خنده می‌نشانَد بر لب.

TO KNOW HIM

If you want to know his heart,
pay close attention
to what angers him.

If you want to know his mind,
listen for the words
that linger in his silence.

If you want to know his soul,
look at where his eyes are
when you catch him smiling

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *