خانه / شعر / شعری از “مهدی محمودی”

شعری از “مهدی محمودی”

غم قدم می‌زد روی خط افق
های‌های
و خورشیدها
سرخ از گریه
خونی‌تر می‌شدند
بی‌صدا تا
غروب کنند و خواب
سراغ مرا از شب بگیرد
جفت‌پاهایم را چه کسی قلم کرد
وقتی که من راه رفتم
روی خطی سپید و عمود از کلماتی که سر می‌خورند
تا سطر آخر این شعر
سینه‌سرخ‌ها اعدام یا اعلام می‌شوند
زیر پاهای درخت
از چشم‌هات خورشید غروب می‌کند پشت سینه‌ی من
هر کوه نماینده‌ی اندوهی بزرگ است
که انعکاس شعر مرا به دره می‌ریزد
دره همین‌جاست
سطر آخر این شعر
همین‌جا که اشک‌هایم
از طناب‌هایی تیره دار می‌زنند
اندوه را
همینجا که فرم شعر از سرخ خارج می‌شود
و گریه می‌شوید هرچه رنگ بود

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

یک نظر

  1. سلام و احترام .
    بنده میخواستم چند شعری به بخش ادبی محترم آنتی مانتال بفرستم اما هرچه گشتم ایمیلتان را پیدا نکردم .
    همچنین سالهاست که خواننده پر و پا قرص آنتی مانتالم .
    لطفاً مرا به بزرگیتان ببخشید که اینجا رو برای ارسال شعر، استفاده کردم. پیری هست دیگر و بزرگان بخشنده‌اند.
    با درود و سپاس: کامیل قهرمان‌اوغلو

    شعر اول 👇

    آری…
    فاصله‌ها در من ایجاد عصای یک متری است
    ایجاد حساب رفاه یک زن خانه‌دار شمال غربی
    ذخیره شماره تلفن یک کارگرِ میدان آزادی
    ایجاد دالان اضطراب حلقه‌های الفبا
    می‌خواهم ۷ سالگی‌ام را به اسیری ببرم
    در اغمای مذهب در تخت بیمارستان
    در دستان کودکی که در لیوان شهید شد
    سخنم ایجاد سرفه‌های‌های‌های چکمه‌ در لب‌های صورتی‌ست
    باید کامای بیشتری در بشقاب وزن این مرثیه بگذارم
    بلکه ترشح انسولین را […به عنوان مثال بگویم]
    که ۷ دانگ مشاع درختی را بخرم
    اما تعداد پرانتز تعجیل دارد در خطوط این خط‌کش…
    کاش تعجب را در استکان چای دوش بگیرم
    نهههههههه‍..‌.
    نهههههههههه‍…
    اما من هر روز با آهن
    با نشان Fe و عدد اتمی ۲۶ حمام می‌کنم
    بدنم را میلگرد می‌زنم
    از ایجاد مُشت‌های‌های فاصله
    پُشت تخم‌مرغ‌ها را بادگیری کنم
    واهوووووواااا…
    ولی فقط سمت غرب این این این فاصله پرتقالی می‌شود
    می‌ترسد مسافت خمیازه چند مجهولی
     در یک سوراخ باشد
    می‌ترسد بی‌تاریخی‌شان تحت تعقیب چند قطبی‌ها با خرمگس‌ها ویلچری شود
    می‌ترسد اچ پیلوری بگیرد از لیس زدن به کنترل تلویزیون
    و یا در بالای دو سانتی‌ معده‌اش خون‌ریزی کند
    من نمی‌دانم چرا باید تراکت کنم فاصله را
    روی مسطح کاندوم‌ها
    من دیابت اشک‌های سیاه خاورمیانه‌ام
    که بوی یک وطن مُرده می‌دهد

    کامیل قهرمان‌اوغلو

    شعر دوم 👇

    … مادرم گفت من می‌میرم

    می‌میرم…
    در سر استخوان باران پشمی
    در میکروفون داخلی جنازه‌ی «سکینه»
    یا دندان نیش پروانه‌های ساختمان بانک مرکزی
    یا مشروح اخبار ساعت گذشته در ساعت هیچ وقت
    و یا اینجا از کلیک روی پتوهای همیشه بمبی
    من می‌میرم
    [… اما این آسفالت در پلک‌]های آلزایمری‌ام
    جسد سیب زمینی سرخ می‌کند
    حجم فایل مگابایتی این خبر پیمانی
    خطبه‌ی قرمز کوچک قراردادی
    کفترهای دقیقه‌ست
    شفاعت شفاف رنگی
    در اعماق صفحه بحث وزیران شفت‌آلو در جلسه‌ی امروز هیئت دولت
    عَرق ریزیِ اتوماتیک رود ارس که
    گزاره‌های زمان مفعولی شخص چهارم است

    مادرم گفت من می‌میرم…
    من مسافر گرایلی‌های فتوایی نادر الهی‌ام۱
    جمهوری برگ‌های طلاق از طرف وزارت شلاق
    دستانش پیش از داستانش دستگیر ماسه‌ها شد
    [در …]
    چون‌های اگر/
    چگونه‌های با/
    چیزهای‌ چهههههههههههههه‍…/
    چنین جورهای چند وجهی‌ی‌ی‌ی‌ی‌ی از/ و…]
    از مکعب روبیک شکلات آیدین
    تا ایمنی خط پشت گردن با میکرو تاچ

    اینجا می‌رویم در دو بخش هشتم آکاتیژیا
    در… زخم آواتارهای وارداتی
    در… امضای لب‌های دیواری
    … پشت کورتاژ مصوبه‌های هالیوودی
    … جلوی نیروهای امنیت اجاره‌ای
    … پروژه‌های ممنوع دلهره زیر آجرهای قزاقی
    … و استرس به اضافه‌ی ۱۳۳۲
    + به اضافه‌ی ۱۳۲۴
    ÷ تقسیم بر ۴ حشرات مفرغین
    = مساوی‌ست با:
    سگسُرمه‌های سکولارِ کولارِ لارِ سرزمین سربی سمی…
    اوووف جاناسی…
    خاک خندید مادرم را…
    در لهجه‌‌های لجه‌ لجه‌یِ رنجه‌ رنجه‌هایِ سرگیجه گیجه‌های خدیجه بنت خویلد

    ⚫️
    مادرم گ… ف… ت…: می‌میرم
    مادرم گ… ف… ت…: می‌میرم
    اما… ماما… امما…
    مادرم همین‌ شعرست
    گورش گوارش گورهای دسته جمعی‌ست

    ایضاح:
    ۱- نادر الهی، شاعریست به شدت نوپرداز در ادبیات معاصر تورکی آزربایجان که آثارش مرزها را درنوردیده است.‌

    کامیل قهرمان‌اوغلو

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *