خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر (صفحه 8)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر

شعر “آزادی” نوشته‌ی پل الوار/ برگردان کوردی: هلاله محمدی

آزادی برای پرنده ­ی در بند برای ماهی در تُنگ بلور آب برای رفیقم که زندانی است زیرا، آن چه می‌اندیشد را بر زبان می‌راند. برای گُل­های قطع شده برای علف لگدمال شده برای درختان مقطوع برای پیکرهایی که شکنجه …

بیشتر بخوانید »

شعر «آب همان‌قدر که می‌‌بخشد، شبیه مرگ است» نوشته‌ی پویان فرمانبر

«آب همان‌قدر که می‌‌بخشد، شبیه مرگ است» تاوان بی‌گناهی ماست آتش نه اثبات آن و آنچه دارد هنوز می‌سوزد اسب سیاه سیاوش است که به اندازه کافی به اندازه بود آتش چون سوال کوتاهی‌ که از روی آن نمی‌توان پر …

بیشتر بخوانید »

شعر “پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق” نوشته‌ی مایا ساریش ویلی

پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق پوسیده ریشه‌ی اشیای اتاق و‌مثل غنچه‌ای سالم و حساس میز بزرگ میزی کوچک انداخته پَس و صندلیِ بزرگ صندلی‌ای کوچک دو کتاب‌خانه یکی مُردنی دیگری تازه با کتاب‌های مینیاتوری و شیشه‌ای شکننده چه خوب! که از …

بیشتر بخوانید »

شعر «شاتوت» از «بدری رحمی ایوب اوغلو»

(۱) شاتوتم، حبه‌انگور سیاهم، لولی‌ام نار‌دانه‌ام، نور‌دانه‌ام، دردانه‌ام درخت باشم اگر، شاخ و بار و برم و‌گر کندو، شهد من، شکوفه‌ام گناه من، وبال من زبان تو مرجان، زانوی تو مرجان، دندان تو مرجان جان بر سر عشقت نهاده ام …

بیشتر بخوانید »

مقاله «آیا فلسفه‌ی غرب ذاتاً نژادپرست است؟» از «برایان فان نوردن»

وقتی از دیوگنس، فیلسوف دوران باستان، پرسیدند «اهل کجایی؟»، در پاسخ گفت «اهل جهانم». با گذشت زمان و ظهور کانت و شاگردانش، آن جهان دو پاره شد: در یک سو غرب قرار گرفت و در سوی دیگر «هر آنچه غرب …

بیشتر بخوانید »

شعر “رویا” نوشته‌ی شهره کیوان

رویا دست می‌کشم از دستی که دست می‌کشد می‌خندد چاقو بریده‌ام حالا دست روی دست زل زده‌ام به روزهای نبودنت که نفس کشیدم بی تو نکشیدم زندانی کردم رویاهایم را کشتی‌ام دگر و خاکم کردی با دستان بریده کشتی بود …

بیشتر بخوانید »

سه شعر از نیکانور پارا/ برگردان: مهدی قاسمی شاندیز

سه شعر از نیکانور پارا برگردان: مهدی قاسمی شاندیز نیکانور پارا ( ۱۹۱۴ – ۲۰۱۸) شاعر، ریاضیدان و فیزیک‌دان اهل شیلی بود که آثارش تأثیر به سزایی در ادبیات آمریکای لاتین داشته‌ است. ۱ “هرچه را گفته‌ام پس می‌گیرم” هرچه را گفته‌ام پس می‌گیرم پیش از آن‌که بروم آخرین خواسته‌ام: …

بیشتر بخوانید »

شعر”چهار دیواری” نوشته‌ی هیوا باجور

“چهار دیواری” دیوار روی پنجره به پیراهنم راه نمی‌برد تا زنی که پابه‌پا تا می‌خورد لای گریه چارخانه‌ را اتو بکشد دست روی دیوار به رود‌ خانه‌های پیراهنم برسد و میان من که میدان آزادی‌ام دوری بزند طولانی دور دریایی …

بیشتر بخوانید »

شعر “پرندگان در باغ کاریو ماریوت” نوشته‌ی پیتر پورتر

و شما پرنده‌هایی کوچک پیش‌خدمت‌هایی بی‌لبخند که مزه‌ می‌کنید تعارف به سرخوردگی‌ِ مردی که فکر می‌کرد دیترویت خانه می‌شود براش مردی که دارد غول‌بِرگِر دوم را می‌خورد سر میزهایی که‌ مدام پر و خالی و با مزه‌ی آسمان قاهره می‌شوند …

بیشتر بخوانید »

شعر “گود‌بای پارتی” نوشته‌ی مهدی قاسمی شاندیز

“گود‌بای پارتی” مثل هالی که حال ندارد در می‌روم از بین خالی که برنمی‌گردد از هند تا در آخرین سفر برقصد با دریا مان‌ترا که سفره‌ای گود کرده لای پای کمونیسم صدف‌های روی میز شور نیست شور می‌کنند و تنی …

بیشتر بخوانید »

شعری از «وحید پورزارع»

تاس به هر عدد که بیفتد رذالت این جهان است و رفاقتِ معصوم انگشت دارم از تهِ استکانی به تو نگاه می‌کنم که زیباتر اگر نباشی وارونه نشسته‌ای در این رابطه که حکم مسلم است و عاشق اگر منم پی …

بیشتر بخوانید »

شعر «ترجیح می‌دهم» از «ویسلاوا شیمبورسکا»

سینما را ترجیح می‌دهم  گربه‌ها را ترجیح می‌دهم  درختانِ بلوطِ کنارِ رود وارتا را ترجیح می‌دهم دیکنز را بر داستایوفسکی ترجیح می‌دهم خودم را که آدم‌ها را دوست دارد بر خودم که بشریت را دوست دارد،  ترجیح می‌دهم ترجیح می‌دهم …

بیشتر بخوانید »