خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر (صفحه 6)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر

مقاله «کنراد، کوپولا، و مسئله تاریخ» از «چارلز وی. هاولی»

«آدم‌ها دوست دارند قصه‌گویی را که از امور واقع نیست از تاریخ‌نویسی که ناظر به امور واقع است جدا کنند. جوری این کار را می‌کنند که انگار می‌دانند چه چیز را باید باور کرد و چه چیز را نباید باور …

بیشتر بخوانید »

شعر “عکس خانوادگی” نوشته‌ی مانی آذرمهر

«عکس خانوادگی» چشم‌های مادرم دودی‌ست اشک‌هاش خانه‌ را همیشه می‌کند خاموش خواهرم آن‌قدر کوچک که همیشه گم می‌شود لای رگ‌های پدر این دست‌های پاره را ما پدر صدا می‌زنیم صورتی‌ست که خنده را سر بریده این در خانه‌ی زخمی من …

بیشتر بخوانید »

شعر «ضجه» از «هیوا باجور»

چه کنم با کاش که مثل مرگ فامیل نزدیک من است؟ دستم آخ  راست کرده تا بی تنهام کند با جیغ‌ گذاشته رفته خانه بی چمدان و کفش که مثل خمپاره یک پات اینجا و یکی آنجا با جنگ فرار نکرده جز …

بیشتر بخوانید »

شعر “بی‌کاری” نوشته‌ی میلاد خدابخشی

“بی‌کاری” معلم بیکار بود مدرسه بیکار و پدر هم وقتی‌که او و برادرش را کاشت تنها زخمی که مادر برداشت کاری بود هنوز که هنوز است از نوکِ پستان اشک می‌ریزد برای امید که بیکاری او را کُشت و ابراهیم …

بیشتر بخوانید »

شعر «تصاحبم کن» نوشته‌ی قباد جلی‌زادە/ برگردان: هلاله محمدی

«تصاحبم کن» تصاحبم کن مرا وطن خود کن یک زیبا باش دیکتاتور پرچمی برافراز به رنگ چشم‌ات سرودی از تارِ صدات سپاهی از جنگاوران زیبائی‌ات تصاحبم کن مگذار جز تو گُلی در جانم بشکفد پروانەای پر بزند جویباری بخروشد کودک …

بیشتر بخوانید »

شعر “عاشقی” نوشته‌ی فلورابلا اسپانسا

فلورابلا اسپانسا «Florbela Espanca» شاعر زن پرتغالی، در سال ۱۸۹۴ میلادی در ویلا ویچوسای پرتغال متولد شد و در سال ۱۹۳۰ در سن ۳۶ سالگی در اثر خودکشی درگذشت. او به خاطر اشعار اروتیک و فمنیستی‌اش شهرت داشت. او سال‌ها …

بیشتر بخوانید »

شعر «رکوئیم برای اولین‌روز چوب‌لباسی عریان…» از «محمد رضایار»

باد چرا عریان‌ست از کنار این‌همه چوب‌لباسی که می‌گذرد در خیابان‌ها در خانه‌ی همسایه آن‌قدر لباس نبود که ترجیح دادند چوب‌لباسی‌شان را هیزم کنند تا گرم بمانند در سوختن خود پدرم چوب‌لباسی مؤمنی‌ست با همان لباس‌ها به خانه بازمی‌گردد که …

بیشتر بخوانید »

شعر “مجرم” نوشته‌ی مجید محمدی

«مجرم» مجرم‌تر از تو به عمرم ندیده‌ام و ندیده‌ای هرگز مثل من می‌کُشیم کسانی که دوست‌مان دارند تا به کسانی که دوست‌شان داریم زندگی ببخشیم این فضل و بخشش یازدهمین فرمانِ کدام نبی‌ست؟ که هرچه می‌کنیم خاک بر سر بخشیده …

بیشتر بخوانید »

معرفی و چند شعر از بیل آکا ویلیام اس. پیترز

بیوگرافی: بیل آکا ویلیام اس. پیترز (۱) شاعر و نویسنده‌ی آمریکایی و فعال اجتماعی‌ست. سابقه‌ی ادبی او به بیش از‌ ۴۵ سال می‌رسد. پس از انتشار اولین کتابش در سال ۱۹۷۲، به تألیف بیش از ۳۰ مجموعه شعرو‌ داستان‌ کوتاه …

بیشتر بخوانید »

شعر “پرانتز را باز کن” نوشته‌ی زهرا بوستانی

خود را در کجای شهر وصل کنم وقتی خیابان، جاسوسی‌ام را می‌کند گناه من نیست معشوقم باد، عقربه را تکان داد و نورها، پیشانی مادر را چین می‌اندازد زندگی‌مان، گودی‌پرانی است که باد به هر جهت می‌برد و به هیچ …

بیشتر بخوانید »

شعر «آخرین‌ بلیط» از «گراناز موسوی»

شبی که بلندترین راهِ شیری از تو می‌رقصید دکمه‌های صدفی به چه کار می‌آمد؟  سیاه پوشیده‌ام که سپیدم کنی  و گونه‌هایم را سرخ.  گولِ خامه‌دوزی‌ها را نخور هنوز همان غارنشین‌م که خدا با برگ مو خجالت‌م داد از وقتی رفته­‌ای …

بیشتر بخوانید »

چند شعر از سیمونز رابرتز (Symmons Roberts)

بیوگرافی: مایکل سیمونز رابرتز(۱)، شاعر و نویسنده انگلیسی است. او در سال ۱۹۶۳ در شهر پرستون استان لانکشایر به دنیا آمد و مدرک فلسفه و الهیاتش را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. از رابرتز تاکنون هفده مجموعه‌ شعر منتشر شده …

بیشتر بخوانید »