_______________________
بیشتر بخوانید »دو شعر از جمشید عزیزی
۱ گره پشت گره رج پشت رج این پایان راهی ندارد کرمها که پروانه شوند پیلهها را پاره خواهند کرد به ابریشم قسم یک سطر مانده از این فرش یک رج مانده از این شعر و مه غلیظ صبحگاهی ناگهان …
بیشتر بخوانید »شعر “ورق خوردن” نوشتهی ایوب احراری
ورق خوردن همهی حرفهای کتاب که نیستم چندتا باشم و نخوانی کافیست؟ ورق بزنید حتی اگر نمیخوانید رد شوید دنیا کوچه نیست که تنگ باشد من جنگی نبودهام هرگز تا کج کنم راه از قفسه مرا دزدیدند چندین و چند …
بیشتر بخوانید »وقتی معنا برش میخورد: نگاهی به شعر «برشنامه» از «لولیا قهرمانی»/ منتقد: «امین شیخی»
«برشنامه» بخش اگر دست بردم توی چشمهات و آنقدر گذاشتم لای پاهات که دیگر نداری نای بریدن من خنگ نیستم خیاطم و خوب میدانم با صدای خرچ تو آخ پارچه در میآید ولی تو هنوز نمیدانی سوزن بیچاره هروقت فرو …
بیشتر بخوانید »شعر “ماشین” نوشتهی مهدی قاسمی شاندیز
“ماشین” ۱ پل میزند روی پا که از وسط بخوابد زیبا و از کنار دلیلی که نمیآورد خام شود در فرعی خیالت سبز برای حرفی که برنمیداشت راه به اصلی نمیبرد ۲ اتوبان لیز نمیخورد بر سطح که کو تا …
بیشتر بخوانید »شعر “نقطه” نوشتهی علی خیابانیان
“نقطه” در نقطهای از این دنیا ایستادهام که هزارن راه و بی راه از آن میگذرند میآیند و میروند، با خود میبرند خالی میشوند و خیلی وقتها نرسیده تمام گاهی در ابتدای مسیر ایستادهام گاهی همه راهها به من ختم …
بیشتر بخوانید »شعری از علیرضا مطلبی
پیراهنی که تنم نمیبینید بیرگ است رفته برای خودش که شده نشدههایم را شسته پهنِ بالکن، آفتاب میگیرد میگیرد بوی وجودم را بگیرد حالا بعد ساعتها از جای خودم بلند جای خودم سرد است مبلی که از تنهایی باد کرده …
بیشتر بخوانید »مقاله “دیگری و ایدهای به نام وحدت” نوشتهی احسام سلطانی
ایده و سخن مستبدانه اساساً سخن مستبدانه بر «ایده» استوار است و روبه درون دارد. این سخن جهان را به دو بخش تقسیم میکند و دوگانهانگار است و تلاش میکند بیرون را به شکل درون در بیاورد. در واقع، این …
بیشتر بخوانید »شعر سکسکه از ایمان رحمانی
خانم؟ اجازه میدهید اینجا؟ با لقمه چرب و چیلی که برایم گرفته چه کنم! صدایی که تند از گوشم میگذرد دعوتم میکند به نشستن کمی طول می کشد صدای نشستنام را بنشانم به حرف میگیرم او را و دستم را …
بیشتر بخوانید »ناخن_لولیا قهرمانی
ناخن” مثل یک پشم پرت شدم از تنش و در جوابِ کمک کسی نگفت آمدم بعد از او این زندگی امن نشد دیگر و من که مثل ناخن میشکستم مدام دیگر به هیچکس نگفتم بمان باریک شدم شکل این گردن …
بیشتر بخوانید »