خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات ایران

بایگانی/آرشیو برچسب ها : ادبیات ایران

داستان کوتاه “منم، پدرم!” نوشته‌ی نسترن سوادکوهی

در یک صورت می‌توانم بیرون بیاورمش. یک صورت نامعلوم. یک صورتی که حالا بر من پوشیده است، اما عریان می‌شود حتماً. خودش که عریان است و دارد زیر تن من عرق می‌ریزد. روسری را به دندان گرفته. عریان است اما …

بیشتر بخوانید »

دو شعر از مهشید وطن‌دوست

روزنامه گاهی به من بخند به زنی که روزنامه‌ای قدی‌ست گاهی به زن بخند به روزنامه‌ای قدی که ستون حوادث است گاهی از ته دل بخند به من به زن و به روزنامه‎‌ای که توقیف شد! …………………………………………………….. مردان انقلاب زن …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه”یک جفت تیله‌ی سبز” نوشته‌ی مریم سعیدی

شب‌هایی که بی‌خوابی به سرش می‌زد شروع می‌کرد به شمردن فاصله بین دم و بازدم‌های احمد. خر و پف‌هایش گاهی صدای ریختن آوار می‌داد. یک وقت‌هایی هم انگار که نفسش گیر کند توی شش‌هایش، یا که یادش رفته باشد نفس …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه “اعوجاج” نوشته‌ی سارا سمیع‌زاده

من همسر پادشاه بودم. از او فرزندی در شکم داشتم. جنگ بود و کاخ در محاصره دشمن. خاطرم نیست پادشاه کشته شده بود یا اسیر. فرصت تنگ بود. دالان‌های پیچ‌درپیچ کاخ را به سرعت پیمودم. سوار بر آسانسوری مخفی به …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه «مرد دیوانه» نویسنده: «امیرحسین فرمانبر»

روی یک صندلی پلاستیکی، روبه‌روی آدمی عینکی با ریش پروفسوری که مشغول نوشتن است، نشسته‌ام. سرش را بالا می‌آورد و از من می‌پرسد: – خب! امروز حالت بهتره؟ کمی سعی می‌کنم به یاد آورم که صبح کجا از خواب بیدار …

بیشتر بخوانید »

خروج از چرخه‌ی ملال: خوانش روان‌شناختی داستانک «حمام» نویسنده: «مهدی قاسمی شاندیز»

«حمام» دیشب سر جایش نخوابیده بود، این را وقتی فهمید که با بدنِ کج و خشک‌شده جلوی تلویزیون از خواب پرید. به سختی بلند شد و به اتاق‌خواب برگشت، خزید زیر لحاف و چشم‌هایش را بست. آرام آرام رطوبتِ سردی …

بیشتر بخوانید »

داستان «بالای دار» نویسنده «مهری پاشا فامیان»

در یکی از صبح‌های آفتاب‌نزده‌ی سال۱۳۵۴ درهای زندان یکی پس‌از دیگری از‌هم باز می‌شدند. سرما به زور لای پیرهنم می‌ره و لرزه به‌جونم می‌ندازه. یهو دلم لک می‌زنه یه دل سیر نفس بکشم به‌جای اون‌همه‌سال که نکشیدم؛ عمیق و عمیق‌تر… …

بیشتر بخوانید »

وقتی معنا برش می‌خورد: نگاهی به شعر «برش‌نامه» از «لولیا قهرمانی»/ منتقد: «امین شیخی»

«برش‌نامه» بخش اگر دست بردم توی چشم‌هات و آن‌قدر گذاشتم لای پاهات که دیگر نداری نای بریدن من خنگ نیستم خیاطم و خوب می‌دانم با صدای خرچ تو آخ پارچه‌ در می‌آید ولی تو هنوز نمی‌دانی سوزن بیچاره هروقت فرو …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه «رژیم» نوشته‌ی «شکیبا معظمی»

آسمان داغ بی‌رودروایستی کاسه‌ی سرش را جوش آورده بود، برخلاف قدم‌هایش که با تعارف سر اینکه «کدام اول بیفتد» هنوز سرپا نگهش داشته بودند. داشت تماشا می‌کرد که مژه‌هایش چه‌طور با گرمای پلک می‌سوزند که «وایستا اینجا»یِ پدر نگاهش را …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه «شن در تکان شیشه» نوشته‌ی محمدرضا زمانی

گوزن در خیابان آسفالت ایستاده بود. گوزن در راه‌پله می‌دوید. به ماشین‌ها نگاه می‌کرد، ماشین‌ها خالی بودند. شیشه‌های‌شان بالا بود. جنگل نبود، شهر نبود، شیر ماده نبود، شیر نر نبود و دوستانش نبودند. گوزن تنها بود. کمی شلوارش را صاف …

بیشتر بخوانید »

نقدی بر کتاب «خاطرات لجنی» نوشته‌ی «معین ابطحی» / منتقد: «شکیبا معظمی»

«روایت‌گر، خود اسطوره ساز عصر جدید» پیوند اسطوره با زبان، از آن‌جا که هردو به استعاره پیوند خورده‌اند، انکارناشدنی است. در واقع اگر به زعم اکثر زبان‌شناسان قائل به این باشیم که واژه‌ای که برای دلالت به یک شیء به …

بیشتر بخوانید »