متن سخنرانی در ده شب شعر کانون نویسندهگان ایران در انجمن فرهنگی ایران و آلمان (۱۸تا ۲۸ مهر ۵۶) امشب میخواهم گزارشی بدهم از نثرِمعاصر و اینکه چه بوده است،پس از این یا هم اکنونش. با من نیست، تکلیفش را …
بیشتر بخوانید »دیکتاتوری، مفهومی شکلپذیرنده، پویا و متحرک است _ گفتوگوی «میشل اُنفره» با هفتهنامهی «ماریان»
اشاره: «یک سوسیالیسم آزادیخواه، با تبدیلشدن به یک آیین، نمیتواند آزادیخواه باقی بماند» میشل اُنفره میشل اُنفره «۱» فیلسوفِ شصتسالهی خداناباورِ فرانسوی، یکی از چهرههای بحث برانگیز در میانِ روشنفکرانِ این کشور است. از او بیش از هشتاد کتاب منتشر …
بیشتر بخوانید »شعر «آمبولانس» از «مجید محمدی»
دنیا را آب ببرد مرا آمبولانس هم نمیبرد با سرعت مرگ تویِ شهر تابم نمیدهد و مثل بیماری بینام یا روزی که گذاشتی تنهام بخش به بخش پخشم نمیکند تا خبرم از اخبار یا صفحه ی حوادث بی خبر از …
بیشتر بخوانید »مقاله «فهم مصرف: آزادی یا سرکوب؟» از «جرج ریتزر»، «داگلاس گودمن»، «وندی ویدنهوف»
حتی با وجودِ افزایش علاقه به مصرف، این موضوع همچنان یکی از موضوعات فرعیِ نظریۀ اجتماعی است. با این حال، این روند باید تغییر کند و چنین هم خواهد شد. نظریهپردازان نمیتوانند ادامه دهند اگر بخواهند همچنان اینقدر از واقعیتهای …
بیشتر بخوانید »شعر «دندانهای گمنام» از «بکتاش آبتین»
دندانهای گمنام تو و ردیف سنگ قبرهایی جرمگرفته انبوهی از مرگ در گورستان زندگی میکند با تو حرف میزنم ای مردهی جوان ای مردهی جنگ ای مردهی میخکوبشده بر پیشانی کوچهها و خیابانها میدانم که در گوشهای تو و چشمان …
بیشتر بخوانید »مقاله «سنت، تجدد و پسامدرنیسم در شعر فارسی» از «رضا براهنی» (بخش پایانی)
میبینید که این کلمات در کنار آن کلمات و مقارنت نسبی آنها از نظر زمانی، ما را در یک جهانبینی خاصی سیر میدهد. جهان مضطرب، کابوس انحطاط و اضمحلال، مخالفت با سعدی و حافظ و فردوسی، شرح معنی حیات. و …
بیشتر بخوانید »مقاله «سنت، تجدد و پسامدرنیسم در شعر فارسی» از «رضا براهنی» _ (بخش دوم)
تاکید را از روی همهی کلمات مهم مثل تیغ، باریدن تیغ، کوی آن ماه، گردن نهادن، حکم خداوند، برداریم و ببریم بگذاریم روی “گر” و بگوییم اگر در کوی آن ماه تیغ ببارد، گردنمان از مو باریکتر است. چرا که حکم، …
بیشتر بخوانید »مقاله «سنت، تجدد و پسامدرنیسم در شعر فارسی» از «رضا براهنی» _ (بخش اول)
چند نکتهی به ظاهر ساده و بدیهی را با شما در میان میگذارم. شاید نکات ساده و بدیهی چنگی به دل نزنند و دون شأن ما باشد که آنها را مطرح کنیم و یا دوباره مطرح کنیم، اما اگر دوباره مطرح …
بیشتر بخوانید »شعر «باروت» از «سعید بنائی»
در سر قطار قم که دارد میروی با چک اول هی سوت میکشد نه امضا نمیکنم در شهر مادریام دارند با چشمهای تو گردن میزنند همدرسهام بر نخلهای پدر با چادر تو سربلند همقدّ نخلها در سر ضجههای مادرت که …
بیشتر بخوانید »«جدایی شهروند از دولت» _ گفتوگوی «شان ایلینگ» با «سوزان متلر»
چگونه افراد هم از دولت متنفرند و هم به آن نیاز دارند؟ اگر از اغلب افراد بپرسید دولت چقدر باید در جامعه دخالت کند، خواهند گفت «خیلی کم، چون دولت خودش مشکلساز است». اما وقتی نظرشان را دربارۀ بیمۀ بیکاری، …
بیشتر بخوانید »شعر «زندگی نامهی بسته» از «هیوا باجور»
طوری تیر خوردهام که سیرم کرده جنگ و هرطور چنگ میزنم نمیتوانم سقوط کنم روی حرفی که پای خودش مینویسد امضا به اندازهی خیلی گریه میپاشم با اینهمه نه مادرم که باشم نه پدر که صاحب خواهرانم پسریام که تبعید …
بیشتر بخوانید »مقاله «بازگشت ابدی نیچه» از «الکس راس»
«من انسان نیستم، من دینامیتم!». اگر کتابی از نیچه دست گرفته باشید، حتی اگر فیلسوف نباشید یا اصلاً نیچه را هم نشناسید، درستی این جمله را دربارۀ نویسندهاش حس میکنید. کلمات او مثل گلوله صفیر میکشند و مثل باروت آتش …
بیشتر بخوانید »