با دانستن این موضوع که خانم مالارد از مشکل قلبی رنج میبرد، تشریفات زیادی صورت گرفت تا هرچه راحتتر خبر مرگ همسرش را به گوش او برسانند. این خواهرش جوزفین بود که با جملاتی شکسته و در لفافه او را …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه “متزن گرشتاین” نوشتهی ادگار آلن پو
ترس از سرنوشت همیشه در طول تاریخ در میان مردم وجود داشته است، بنابراین برای بیان این ماجرا تاریخی را تعیین نمیکنم. فقط در این حد بگویم که از دوره ای صحبت میکنم که در مرکز مجارستان، اعتقادی مخفیانه اما …
بیشتر بخوانید »داستان “یک داستان خیلی کوتاه” از “ارنست همینگوی”
در یکی از غروبهای بسیار داغ پادوا، مرد را به پشتبام بردند و او میتوانست از آنجا نظارهگر تمام شهر باشد. پرندههایی که لانههاشان روی دودکشهاست، در آسمان بودند. مدتی بعد که هوا تاریک شد، نورافکنها سر برآوردند. دیگران پایین …
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه آوریل در یونان از آندره کدروس
در شب ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ سرهنگ های یونانی کودتا کردند. طی چند ساعت همه کادرهای سیاسی، روشنفکری و سندیکایی کشور از بسترشان بیرون کشیده، به جزایر تبعید شدند. یانیس ریتسوس (بزرگترین شاعر یونان و یکی از ارجمندترین شاعران مترقی جهان) …
بیشتر بخوانید »یادداشت تلهها از بوکفسکی
امروز نسخه اولیهی کتاب جدیدم دستم رسید. یه کتاب شعر. مارتین میگه تقریبا ۳۵۰ صفحهای میشه. احتمالا شعرا منو بالا نگهدارن. بالای بالا. من دیگه یه قطار شدم که سوت زنان روی ریل در حرکته. یه چند ساعتی طول کشید …
بیشتر بخوانید »