نوروز امسال آغشته به مرگ و خون است. آغشته به تردیدی که نمیداند برای چه باید هنوز بأیستد، هنوز بجنگد!
نوروز امسال تنهاست و ما که طبق معمول فقط دل خوش میکنیم، دل خشک کردهایم به بودن و سادهلوحانه تنهاتر از همیشه منتظریم که فردا بیاید و دستمان را بگیرد و بگوید دیدی آمدم!؟
من مرددم! و شک دارم به فردا؛ به بودنی که دنیای گند و گه رسانه آن را سست و خمیر کرده، آدمی در ذهن خویش بی پناه و بی خانمان شده است.
اما مگر تاکنون جز این بوده؟
مگر ما که با کلمه تعریف میشویم و در شعر پر از آینهایم، پیشپیش اینها را نمیدانستیم؟
ما، این مالیخولیاهای همه دوران، مگر همیشه عادت به قاهقاههای غمگنانه و حقیقتآفرینیهای دردناک نداشتهایم؟ پس چرا ناله؟ چرا افسوس؟
حقیقت، بهخاطرآوردنیست. باید شاعرانه بهخاطر آورد که فردا چهقدر بد بود! چهقدر سیاه! اگر خود را مجهز به این شهود نکنیم و ندانیم امروز و دیروز و فردا شوخی تلخیست که زمان با ما میکند، هرگز به حکمت شادان نیچه نخواهیم رسید! هرگز نمیتوانیم راه دوساد را ادامه دهیم و با شمس آن هم از نوع تبریزیش یکی شویم و حلاج را خوب درک کنیم! اگر اینها را درک نکرده باشیم، پس نوروز را هم نفهمیدهایم!
نفهمیدهایم که نوروز فقط اسم خوشگل نیست و اگر نتوانیم با گذشته یعنی با آینده یعنی با امروز گفتوگو کنیم، هیچچیز تغییر نمیکند و روز از نو روزی از نو! و چه از نویی!
به همین خاطر است که از قدیم نوروز را جشن بازگشت مردگان میدانستند و با آنها به گفتوگو مینشستند و از گذشته درس میگرفتند، درسهایی برای عدم تکرار اشتباه و فردایی بهتر که از مرگ ضعیفتر نباشد.
آبهای روان و درختان سبز و نسیمی بهاری که پیش از آنکه نوید سال نو را بدهند، نشان دهندهی بازگشت روان مردگان بودند.
احیای مردگان در خود به مثابه استعارهای از ادامه دادن! و درس گرفتن! و به بازی گرفتن مرگ!
حالا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بودند و اکنون به سفره هفت سین درونمان دعوتند، سال کماشتباهی را برای هموطنانم آرزومندم! سالی برای ایران!
زندهباد نوروز!
Tags #آنتی_مانتال #ادبیات_معاصر #عیدنوروز پویان_فرمانبر