خانه / شعر / شعر قرار ما نه همین بود از منوچهر آتشی

شعر قرار ما نه همین بود از منوچهر آتشی

«قرار ما نه همین بود»

پارس کن سگ!
مگر قرار ما نه همین بود
که تو حضور غریبه را به من بچکانی/ بترسانی؟

پشت در است نمی‌شنوی؟ _ بویش را !
پشت در است
و می‌تواند بی زحمتی عبور کند
پارس کن سگ!

زمان
چای غلیظ سردی ته فنجان (قابل مصرف نیست)
و من نمی‌توانم
از این زمین یخ‌زده
به سمت دیگر میدان عبور کنم
(مثل غریبه که از درِ بسته)

زمان
ته اتاق دارد می‌خشکد
(ای کاش زنگ تلفنی این بی‌ مصرف را ! )

غریبه وارد شده
(غریبه/عاشق چای سرد بی مصرف)
رسیده
رسید بالای سرم/ پس چرا تو اینهمه ترسیده‌ای؟
پارس کن!
پارس کن سگ من!

از مجله ادبی عصر پنجشنبه، ش۲۸_۲۷ (ویژه‌نامه آتشی)

درباره‌ی تیم تحریریه آنتی‌مانتال

تیم تحریریه آنتی‌مانتال بر آن است تا با تولید محتوای ادبی و انتشار آثار همسو با غنای علمی، هرچند اندک در راستای ارتقای سطح فرهنگی جامعه سهیم باشد. امیدواریم که در این مسیر با نظرات و انتقادات خود ما را همیاری‌ کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *