«زبونبسته»
نوشتن نیاز به کلمه دارد
کلمهای مثل سکوت روی آب
که بر پوست انسان مینشیند
و گاه از چشم او
چکهچکه…
کلمهای مثل دریا
که خیس میکند همه
و میگذرد
تا کسی نفهمد
تمام این دست و پا زدنها
برای غرق شدن بود
کلمهای
مثل تمام چیزهایی که میتوانست باشد
میتوانستم باشم
ولی نیستم
و خوب میدانم که هرگز نخواهم بود
چون هستم
و دارم حرف میزنم
با زبانی
که دور دیر دراز
مرا ببخش دوست من
که مثل آب آزاد نیستم
و تا برایت میلهای نکارم
اشکهام
میوه نخواهد داد
پویان فرمانبر