“خانههای امن”
به تازگی فهمیدهام که
بهخاطر ترس از ماندن
پشت درهای بسته
کلیدهای یدک درب ورودی را
در جیبهایم میگذارم
اگر باد موی دماغ شود
و درب خانه بیسروصدا پشت سرت بسته شود
تو با دنیای بیرون تنها خواهی ماند.
در جنگهای چریکی، مبارزان
در فواصل مختلف زمانی
خانهی امنشان را عوض میکنند
تا شر میزبانان خود را
از شنیدن صدای پا روی درب خانه
آنهم در ساعات اولیه
راحت کنند
مثل وقتیکه در انتهای زمستان
برای فرار از سرما و تاریکی
به آب و هوای آفتابیتر جنوب
عزیمت میکنی.
اما در آخر به کجا عقبنشینی کنیم؟
وقتی که صدای باز کردن (درها) فروکش نمیکند؟
کیت در نودسالگیش
دیگر نمیتوانست از خود مراقبت کند
بنابراین او را به لیرود(۱) بردند
وقتی که زنگ آنجا را زدم
پرستار درب اتاق اصلی را باز کرد
و کلید را دوباره پشت سرم چرخاند
با بیست زن دیگر
او در آنجا بود
همهگی در حال پچپچ و خندیدن
مثل زاغی در برزخ(۲)
نه به یکدیگر
به دنیای ناشنیدهی بیرون
من اما به زوج غمگین مازاتچو(۳) فکر کردم،
با اینکه نفهمیدم
از چه تبعید شده اند
به گوشهای که دست هیچ ماری به آنجا نمیرسد.
شاعر: برنارد اودانوگو
برگردان: مهدی قاسمی شاندیز
Safe Houses
I find that I have started recently
to keep spare keys to the front door
in several pockets, such is my fear
of being locked out. Caught by the wind
the door could shut quietly behind you,
leaving you to face the outer world alone.
Once safe inside I don’t put on the chain.
In guerrilla conflicts, the combatants
change their safe house at intervals
to give their hosts a rest from listening
for the thump on the door in the early hours,
as at the end of winter you escape
from cold and dark by making for
the sunnier climates to the south.
But where do we retreat to in the end
when the call to open up will not subside?
Kate in her nineties was no longer fit
to mind herself, so they took her in
to the Lee Road. When I called to see her
the nurse unlocked the door to the main room
and turned the key again behind me.
She was there with twenty other women,
all chattering and laughing like the magpies
in Purgatorio, not to each other
but to the unhearing outside world.
I thought of Masaccio’s grieving couple,
not grasping what they’ve been exiled from,
some corner where the serpent cannot reach.
پانوشت
۱٫ Lee Road
۲٫ زاغهای پرحرف (Magpies) در بخش دوزخ کمدی الهی دانته آلیگیری
۳٫ مازاتچو (Masaccio) یکی از نقاشان اهل ایتالیا که وی را به عنوان بزرگترین نقاش دوره کواتروچنتو در دوران رنسانس ایتالیایی میدانند. تابلوی معروف او “رانده شدن از باغ عدن” ماجرای هبوط آدم و حوا را به تصویر میکشد.